رمانعشق

رمان:عشق
پارت:3
نامجون:جین..بپر پایین بنزین بزن..
جین:عمرا..
نامجون:خب..کی میره؟
جیمین:جونگکوکککک
جونگکوک:خیر..
جیمین:ویییی..
تهیونگ:خیر..
جیمین:جیمیییینن..منظورم چیزه ام..جیهوپپپپپ
نامجون:جیمین بپر پایین (눈_눈)
جیمین:اوکی..
جیهوپ:من برم دشوری..
*جیمین و جیهوپ پیاده میشن*
(5 دقیقه بعد)
جیمین:خب بریم..
نامجون:حله!
*وسط های راه*
ا/ت:جیهوپ ما تو ماشینیم...چرا زنگ میزنی؟جیهوپ..کوشی؟
جیمین:عه جیهوپ سوار نشده؟
جین:تاریخ تکرار شد (ᗒᗩᗕ)
ا/ت:*جواب میده*
جیهوپ:من زنتون رو....
ا/ت:من دخترم..لـ🏳‍⚧بین هم نیستم
جیهوپ:من خود شما رو....
نامجون:کافیه..الان برمیگردیم جیهوپ..
جیهوپ:سریع تررر..خیلی گرمهههههه
نامجون:باشه الان میایم
یونگی:نمیشه پیاده برگرده؟ o(╥﹏╥)o
ا/ت:چرا؟
یونگی:سریع تر برسیم بتونم راحت بخوابم o(╥﹏╥)o
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۲)

#ناشناس

رمان:عشقپارت:4*2 ساعت بعد*ویو ا/ت*جیهوپ هنوز داشت غر میزد،ان...

مامان من کیه؟ پارت:20(رستوران) یوری:اینجا خیلی قشنگه.. ٪:امی...

تولد ددیهههههددی و لیدر کیپاپپپپپپکوالاااامونننننتولدتتتتتتت...

میخوام برای اولین بار که شده رمان خودم رو بگم هزار و یک شباف...

نامجون: تو این کتابه نوشته وقتی با پرنسس ازدواج کردی شب اول ...

وقتی حامله بودی ولی بچه رو بدون اجازه شون سقط میکنی(درخواستی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط