کاراکتر های بانگو به توکیو ریورجرز میروند
پارت دو: https://wisgoon.com/pin/63820537/
start
دازای: اح ای بانوی زیبا من تموم عمرم زنده موندم تا با شما یک خودکشی دونفره داشته باشم و ازش مطمئنم.. ایا با من خودکشی میکنید؟(همه ی این حرفا رو رو به هینا میگه)
تاکه میچی: غیرتی شدن: تنت میخواره؟
مایکی: عیجان دعوا😀
من: هیع
یوسانو: قراره زخمی بدیم
کونیکیدایی که اونور داره هانما رو قانع میکنه که داداش دوقلوی کیساکی نیست
یوسانویی که هیجان داره
رانپویی که با ناهویا و سویا مسابقه رامن خوری راه انداخته
دراکن و تاکه ای که دنبال دازای افتادن
من درحال لاس زدن با مایکی
میتسویایی که دعا میکنه همه ی ما شفا داده بشیم
یه سر به تاکه و کن چین و دازای بندازیم
تاکه: به هینا شماره میدییی
دازای: من درخواست خودکشی دادم نه شماره
تاکه: پدصگ من سعی دارم جلوی مرگشو بگیرم اونوقت تو بهش درخواست خودکشی میدی؟
دراکن یکی میزنه تو دهن دازای
دازای میره تو مود مافیایی
تاکه شبیه به سگ میترسه
دازای: من از درد کشیدن متنفرم
تفنگشو در میاره میزاره رو سر دراکن
تاکه: داداش تروخودا نکشش من زحمت کشیدم تا دراکن نَمیره ترو جون عمتت😫😭
دراکن: بالا آوردن مشت خود
من: اوی اوی نزنید همو بکشید
دراکن تو عاقل تری ولش کن
تاکه: ولی کفتید دازای سان بزرگتر.....
من: تو هم دازای سان گفتن رو شروع کردی ولمون کن این مغزش از یه بچه شیش ساله کمتره
دازای: برگشتن به مود خنگ:گیگیلییییی😀🌼
تاکه ای که پشماش ریخته
دراکنی که برای مایکی همزاد یافته
رانپویی که برده و داره خوشحالی میکنه
ناهویایی که تیک عصبی گرفته
یوسانویی که حوصلش سر رفته
کونیکیدایی که داره لاس زدن رو از هانما میاموزد😂
میتسویایی که اینقدر دعا کرده مسلمون شده
مایکی در حال دوریاکی خوردن و نگاه کردن به ما
و من........ هیچی دارم با مایکی دوریامی میخورم اینا رو تماشا میکنم
من: عیجان🥲خب آریگاتو که این پارت هارو خوندید و خوشحال میشم نظرتون رو راجبش بدونم💝و مرسی از یکی از دوستای خیلی صبورم که چند وقتی هست که گفته بود ترکیبی بنویسم و خییلی ازت ممنونم بخاطر صبرت🙂❤ببخشید که دیر شد🙂❤
start
دازای: اح ای بانوی زیبا من تموم عمرم زنده موندم تا با شما یک خودکشی دونفره داشته باشم و ازش مطمئنم.. ایا با من خودکشی میکنید؟(همه ی این حرفا رو رو به هینا میگه)
تاکه میچی: غیرتی شدن: تنت میخواره؟
مایکی: عیجان دعوا😀
من: هیع
یوسانو: قراره زخمی بدیم
کونیکیدایی که اونور داره هانما رو قانع میکنه که داداش دوقلوی کیساکی نیست
یوسانویی که هیجان داره
رانپویی که با ناهویا و سویا مسابقه رامن خوری راه انداخته
دراکن و تاکه ای که دنبال دازای افتادن
من درحال لاس زدن با مایکی
میتسویایی که دعا میکنه همه ی ما شفا داده بشیم
یه سر به تاکه و کن چین و دازای بندازیم
تاکه: به هینا شماره میدییی
دازای: من درخواست خودکشی دادم نه شماره
تاکه: پدصگ من سعی دارم جلوی مرگشو بگیرم اونوقت تو بهش درخواست خودکشی میدی؟
دراکن یکی میزنه تو دهن دازای
دازای میره تو مود مافیایی
تاکه شبیه به سگ میترسه
دازای: من از درد کشیدن متنفرم
تفنگشو در میاره میزاره رو سر دراکن
تاکه: داداش تروخودا نکشش من زحمت کشیدم تا دراکن نَمیره ترو جون عمتت😫😭
دراکن: بالا آوردن مشت خود
من: اوی اوی نزنید همو بکشید
دراکن تو عاقل تری ولش کن
تاکه: ولی کفتید دازای سان بزرگتر.....
من: تو هم دازای سان گفتن رو شروع کردی ولمون کن این مغزش از یه بچه شیش ساله کمتره
دازای: برگشتن به مود خنگ:گیگیلییییی😀🌼
تاکه ای که پشماش ریخته
دراکنی که برای مایکی همزاد یافته
رانپویی که برده و داره خوشحالی میکنه
ناهویایی که تیک عصبی گرفته
یوسانویی که حوصلش سر رفته
کونیکیدایی که داره لاس زدن رو از هانما میاموزد😂
میتسویایی که اینقدر دعا کرده مسلمون شده
مایکی در حال دوریاکی خوردن و نگاه کردن به ما
و من........ هیچی دارم با مایکی دوریامی میخورم اینا رو تماشا میکنم
من: عیجان🥲خب آریگاتو که این پارت هارو خوندید و خوشحال میشم نظرتون رو راجبش بدونم💝و مرسی از یکی از دوستای خیلی صبورم که چند وقتی هست که گفته بود ترکیبی بنویسم و خییلی ازت ممنونم بخاطر صبرت🙂❤ببخشید که دیر شد🙂❤
۵.۷k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.