رمان

روح جداشده: پارت۲
از زبان سونیک:
خب امی گروه رو فرماندهی میکنه.. بقیه هم کار هایی که امی میگه رو انجام میدن.... مثلا من چیز هایی رو برای بقیه که میخوان میبرم یا تیلز اون وسایل های خراب شده رو درست میکه و بقیه هم کارای دیگه رو انجام میدن.... رسیدم
سونیک: سلام تیلز چطوری؟
تیلز: سلام سونیک خوبم... اونا دیگه چی هستن؟
سونیک: وسایل های خراب شده
تیلز: اوه بزارشون اونجا
میزارمشون رو میز میگه که وسایل های طی اون حادثه انقدر زیادن که وقت برای استراحت نداره.. دلم براش میسوزه(نویسنده: آخیییی)
یه چیزی یادم می افتد از تیلز خداحافظی میکنم درو پشت سرم میبندم... یه خانواده جدید اومده و کلی سوال داره... باید سریع برم پیش شدو تا اینو بهش بگم


بالاخره فمر کنم زیاد حالب نشد ولی پارت بعدی خنده داره ^_^
دیدگاه ها (۵)

رمان

بچه ها ویسگونم پیج منو نمیاره الان من چی کار کنم به زور به پ...

رمان

بچه ها دارم دق میکنم هیچکس نیست باهاش صحبت کنم اگه هستی بیا ...

ستارگان جادویی

خطوط موازی

وقتی یک پسر ۴:۳۰دقیقه صبح از خونه میزنه بیرون وشب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط