فرق است یار را با یار ...
فرق است یار را با یار ...
یکی را ...لسان بر مدار مهر گردد و ....
عاقبت شود انیس و دلدار و تنها یار غمخوار ...
آن یک لسان چون گز پر خار است و نیش مار و بس زهر دار ....
و سرانجام گردد افت عمر و سپارد سر بر دار و گردد سربار ...
فرق است دل را با یک دل ....
دلی را مثالش ایینه باشد.... پر یقین ...
پر از حب و مهر از دوست ...
و همیشه نرم است و بر طریق رفاقت و مدارا ...
و سرانجامش نگردد نصیب مگر خوش دلی و یک دلی ...
دیگری سرای کین است و خشم و زخم و نفرت ...
و طریقت دارد بر سبیل خصم و شک و انتقام لاجرم و لابد سنگ دلی است او را نصیب .... زین دهر غامض و بس غریب ..
فرق است عشق را با عشق ...
یکی بر زبان نشیند و هر زمان جاری ....
خوش رنگ و لعاب لیکن چون حباب ...
به تلنگری شکننده است و به یک تندی میرود از یاد .....
آن دیگر اما در عمق جان است و دل ...
ریشه نی بر زبان که اندرون مغز استخوان ...
چون از عمق جان فریاد عاشق را ناله کند همی ....
کمتر به گوش رسد و پنهان مانده است ز گوش و چشم دیگران الا معشوق و صاحب جان ....
چون ریشه اندر دل است هردم نی بد دل است ...
نی به نوشی بیخود و از معشوقش فراموش شود ...
نی به نیشی از خود گردد و خاموش شود ...
به طوفان سهمگین گرچه آه از نهاد براید ، لیکن کجا او از پای در اید .....
از دل برآمدی چون دمی ..... نی تا ابد از دل توان برون شوی...
و آخر جادوانه گردد در دل و یاد .....
جاودان ماندنی ....
#سعیدعرفانی
یکی را ...لسان بر مدار مهر گردد و ....
عاقبت شود انیس و دلدار و تنها یار غمخوار ...
آن یک لسان چون گز پر خار است و نیش مار و بس زهر دار ....
و سرانجام گردد افت عمر و سپارد سر بر دار و گردد سربار ...
فرق است دل را با یک دل ....
دلی را مثالش ایینه باشد.... پر یقین ...
پر از حب و مهر از دوست ...
و همیشه نرم است و بر طریق رفاقت و مدارا ...
و سرانجامش نگردد نصیب مگر خوش دلی و یک دلی ...
دیگری سرای کین است و خشم و زخم و نفرت ...
و طریقت دارد بر سبیل خصم و شک و انتقام لاجرم و لابد سنگ دلی است او را نصیب .... زین دهر غامض و بس غریب ..
فرق است عشق را با عشق ...
یکی بر زبان نشیند و هر زمان جاری ....
خوش رنگ و لعاب لیکن چون حباب ...
به تلنگری شکننده است و به یک تندی میرود از یاد .....
آن دیگر اما در عمق جان است و دل ...
ریشه نی بر زبان که اندرون مغز استخوان ...
چون از عمق جان فریاد عاشق را ناله کند همی ....
کمتر به گوش رسد و پنهان مانده است ز گوش و چشم دیگران الا معشوق و صاحب جان ....
چون ریشه اندر دل است هردم نی بد دل است ...
نی به نوشی بیخود و از معشوقش فراموش شود ...
نی به نیشی از خود گردد و خاموش شود ...
به طوفان سهمگین گرچه آه از نهاد براید ، لیکن کجا او از پای در اید .....
از دل برآمدی چون دمی ..... نی تا ابد از دل توان برون شوی...
و آخر جادوانه گردد در دل و یاد .....
جاودان ماندنی ....
#سعیدعرفانی
۱.۸k
۱۰ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.