فیک ددی های وحشی. پارت ششم
وقتی رسیدن انبار با عصبانیت از ماشین پیاده شدن و به سمت بادیگاردا رفتن ته: شما حرومی ها چرا حواستون به بار نبوده (عربده)
کوک: زود میرین بار رو پیدا میکنین فهمیدین(داد)
بادیگاردا هم مثل چی میلرزیدن سری حرف ارباباشونو تایید کردن و رفتن تابار رو پیدا کنن
ویو شب
تهکوک هنوز عصبانی تو انبار بودن که جانگ به سمتشون امد و گفت: ارباب پیداشون کردیم.
کوک پوزخندی زد و گفت: کدوم حرومی همچین کاری کرده؟
جانگ: ارباب فیلیکس، همینجاست دست و دهنش رو بستیم.ته نیشخند زد و گفت: بیارینش همینجا
کوک: زود میرین بار رو پیدا میکنین فهمیدین(داد)
بادیگاردا هم مثل چی میلرزیدن سری حرف ارباباشونو تایید کردن و رفتن تابار رو پیدا کنن
ویو شب
تهکوک هنوز عصبانی تو انبار بودن که جانگ به سمتشون امد و گفت: ارباب پیداشون کردیم.
کوک پوزخندی زد و گفت: کدوم حرومی همچین کاری کرده؟
جانگ: ارباب فیلیکس، همینجاست دست و دهنش رو بستیم.ته نیشخند زد و گفت: بیارینش همینجا
- ۹.۴k
- ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط