سینی به دست بود و سر کوچه دیدمش

سینی به دست بود و سر کوچه دیدمش
با پرچمی که روی نگاهم کشیدمش

"آقا کمک کنید، خدا خیرتان دهد"
او دم گرفته بود... وَ من می‌شنیدمش

سیب رسیده‌ای جلوی باورم گذاشت
من هم بدون هیچ تعلّل خریدمش

شب آمدم به خانه و آن سیب سرخ را
تقسیم کردم و بغل سفره چیدمش

حالا درخت سیب شده، بار آمده ‌است
آن میوه‌ای که قبل محرم خریدمش

روزی هزار بار مرا شکر می‌کند
این کودکم که با غم‌تان آفریدمش

رفتم سراغ کودکم امروز مدرسه
سینی به دست بود و سر کوچه دیدمش

#علی_اکبر_لطیفیان


21روز تا محرم
#صل_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
#یا_زهرا
#یا_حسین
#یا_اباعبدالله
#یا_سید_الشهدا
#محرم
#عرفه
#اربعین
دیدگاه ها (۴)

#مـسـلـم_بـن_عـقـیـل#حسین_جاننوشته ام کہ بیائی، نیا، زبانم ل...

سلام قربانزیر کفش های پاره ام علف سبز شداز بس که منتظرت ماند...

#حسین_جان❤ سمتـــِ آتش ببری یا نبـری خود دانــیمن دلم سوخته،...

السلام علیڪ #یا_اباعبداللـــہ ✋ ❤ هر روز صبح سلام بدهیدبه ار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط