عصرها زندگی شبیه دلتنگیهای عاشقانه ست

عصرها زندگی شبیه دلتنگیهای عاشقانه ست
باید کنار یک فنجان گرم وشیرین نشست وخاطرات خوب زندگی رامرورکرد... ھمان خاطراتی کہ وقتی در لابہ لای ذھنِ مملو از خیالمان پرواز میکنند لبخندی بر روی لب ھایمان مینشانند... ھمان بازی ھای کودکی..دویدن در کوچہ ھای خانہ کاھگلی .. توپ ھای راہ راہ رنگی و در ھم فرو رفتہ... خندہ ھای از تہ دل .. زمین خوردن ھای بی درد!
ترس از پیدا شدن ھای قایم باشک.. خوشحالی از پیدا کردن گلِ گم شدہ در دو مشت..
گاھی باید بچہ بود و بہ دنیا لبخںدی کج زد و گفت : مھم نیست..
گاھی باید بہ زمین خوردن ھا خندید و فرصتی دیگر بہ زانوھای زخم خوردہ داد!
گاھی میشود بچہ شد درست مثل ھمین الان کہ روی صندلی نشستہ ام و بی ھیچ خیالی فنجان را سر میکشم...
دیدگاه ها (۶)

🍃 🌹 🍃 🌹 🍃 🌹 صبح امروز رسیدباز کن پنجره راو به خورشید بگو :#ص...

تو عاشقانه ترین فصلی از کتاب منیغنای ساده و معصوم شعر ناب من...

مرد ِ عاشقتلاش می کند دوستت دارم را بگویدزنِ عاشق اما تلاش م...

میانِ شعله یادِ تو گلـــــستان می کند دل را امان از دردِ دلت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط