در سینه اش آتش فشانی شعله ور دارد

در سینه اش آتش فشانی شعله ور دارد

رودی که حالا درسرش فکر سفر دارد

 

من می روم از این حوالی دورتر باشم

بغضم مگر دست از گلوی شهر بردارد  !

 

آن باغبانی که مرا با خون دل پرورد

حالا که می آید به سوی من، تبر دارد!

 

با این عطش در زیر خاکی سرد می سوزم

گاهی برایم گریه کن! باران اثر دارد

 

یک روز در آغوش دریا غرق خواهم شد

این رود تشنه درسرش شور خزر دارد

 

دلتنگم اما دیدنت با دیگران سخت است

دلتنگم و این درد ازحالم خبر دارد،

 

مانند بیماری که مرگش از عطش حتمی ست

اما برایش آب مثل سم ضرر دارد



# عاشقانه ...
دیدگاه ها (۳)

مثل نسیمی لای مو پیچید ، برگشتانگار از عاشق شدن ترسید! برگشت...

خوب است با گوش تو دنیا را شنیدنگاهی تو را در کوچه های شعر دی...

اینقدر مرا با غم دوریت نیازاربا پای دلم راه بیا قدری و ... ب...

از هم بپاشانم به آسانی! مهم نیستاینها برای هیچ طوفانی مهم نی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط