نه چراغ

نه چراغ
و نه فانوس
و نه شمع
تنها دلم روشن است كه
مي آيي...
سيمين بهبهانی
دیدگاه ها (۱)

دارم سخنی با تو و گفتن نتوانموین درد نهان سوز نهفتن نتوانم.....

من از فریب دادن خودم می‌ترسم،می‌ترسم که به واقعیت آن طور نگا...

چه کسی می داند؛که تو در پیله تنهایی خود تنهاییچه کسی می داند...

گفتم چگونه می‌کُشی و زنده می‌کنی؟با یک نگاه کُشت و نگاه دگر ...

تمام فانوس های جهان راهم که روشن کنی شب،شب است...آدم دلشکه ر...

وای دستش سوخت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط