اینجا وقتی سکای اومدن سر زانو شلوار کای خاکی بود و زانوش
اینجا وقتی سکای اومدن سر زانو شلوار کای خاکی بود و زانوش زخم شده بود چون افتاده بود بعد وقتی نشستن ماجرای زمین خوردنش رو برای سهون تعریف میکرد سهون با لبخند بهش گوش میداد وقتی حرف کای تموم شد سهون روش رو که برگردوند اخم کرد و دستاش رو انداخت دور شونه کای🦦🦦
((این که میگم داشت برای سهون تعریف میکرد فنایی که بودن شنیدن و از خودم در نیاورم))
((این که میگم داشت برای سهون تعریف میکرد فنایی که بودن شنیدن و از خودم در نیاورم))
۱.۸k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.