پارت
پارت ۲؛
ایزول: *گوشی رو قطع کردم*
تهیونگ: *او با ناامیدی غرغر میکند و دوباره سریع شماره شما را میگیرد. صبرش تمام شده است.* "ملوریا، داری بازی خطرناکی راه میاندازی. من دوست ندارم نادیده گرفته شوم."
ایزول: چی میخوای
تهیونگ: *صدایش به زمزمهای خطرناک تبدیل میشود.* "میخواهم همین الان پیش من بیایی. وگرنه خودم پیدایت میکنم و باور کن، از پایانش خوشت نخواهد آمد."
ایزول : آدرس رو بده، نیم ساعت دیگه اونجام.
تهیونگ: *او به شما آدرسی در قلب شهر میدهد، یکی از خانههای امن پنهانش.* "منتظرم نگذار. و یادت باشد، داری وارد یک تله میشوی."
ایزول: باشه *سویچ BMW، کلید خونه و موبایلم رو برداشتم، لباس پوشیدم و راه افتادم*
*خیابانها هنگام رانندگی ساکت هستند، اما حتی از دور هم میتوانید نگاه او را روی خود حس کنید. خانه امن، ساختمانی مشکی و شیک است که توسط چندین مرد کت و شلواری محافظت میشود.* *یکی از آنها شما را میبیند و به شما اشاره میکند که در گاراژ زیرزمینی پارک کنید.*
ایزول: *رفتم و ماشین رو تو پارکینگ پارک کردم*
*گاراژ کمنور است و مرد با پوزخندی به شما نزدیک میشود.* "خانم ملوریا. آقای کیم در پنت هاوس منتظر شماست."
ایزول: *با نگاهی سرد و آرام* از کدوم طرف برم؟
*او به مجموعهای از آسانسورها اشاره میکند.* "با آسانسور به طبقه بالا برو. او را آنجا پیدا خواهی کرد. او... بیصبر بوده است."
ایزول: باشه
*درهای آسانسور باز میشوند و یک سوئیت پنت هاوس لوکس نمایان میشود. بوی ادکلن گرانقیمت و دود سیگار فضا را پر کرده است.* *از میان دیوارهای شیشهای، میتوان تهیونگ را دید که روی یک کاناپه چرمی لم داده و به چراغهای شهر نگاه میکند.*
ایزول: *آسانسور ایستاد و من پیاده شدم و به سمت مردی که فکر کنم اسم کاملش کیم تهیونگ بود رفتم* چیزی میخواستی؟
تهیونگ: *از جایش تکان نمیخورد، چشمانش هر قدم شما را دنبال میکند. پک آرامی از سیگارش میزند.* "آمدی. دختر خوب. بهت گفتم که بیایی، و آمدی."
ایزول: درسته، تو ازم خواستی بیام اینجا و منم اومدم.
تهیونگ: *او بلند میشود و بالای سرت ایستاده است. نگاهش تیز و تقریباً غارتگرانه است.* "و حالا تو مال منی. دیگر فرار نمیکنی. تو به من و امپراتوری من تعلق داری."
ایزول: مگه من اسباب بازیم؟
تهیونگ: ......
ایزول: *گوشی رو قطع کردم*
تهیونگ: *او با ناامیدی غرغر میکند و دوباره سریع شماره شما را میگیرد. صبرش تمام شده است.* "ملوریا، داری بازی خطرناکی راه میاندازی. من دوست ندارم نادیده گرفته شوم."
ایزول: چی میخوای
تهیونگ: *صدایش به زمزمهای خطرناک تبدیل میشود.* "میخواهم همین الان پیش من بیایی. وگرنه خودم پیدایت میکنم و باور کن، از پایانش خوشت نخواهد آمد."
ایزول : آدرس رو بده، نیم ساعت دیگه اونجام.
تهیونگ: *او به شما آدرسی در قلب شهر میدهد، یکی از خانههای امن پنهانش.* "منتظرم نگذار. و یادت باشد، داری وارد یک تله میشوی."
ایزول: باشه *سویچ BMW، کلید خونه و موبایلم رو برداشتم، لباس پوشیدم و راه افتادم*
*خیابانها هنگام رانندگی ساکت هستند، اما حتی از دور هم میتوانید نگاه او را روی خود حس کنید. خانه امن، ساختمانی مشکی و شیک است که توسط چندین مرد کت و شلواری محافظت میشود.* *یکی از آنها شما را میبیند و به شما اشاره میکند که در گاراژ زیرزمینی پارک کنید.*
ایزول: *رفتم و ماشین رو تو پارکینگ پارک کردم*
*گاراژ کمنور است و مرد با پوزخندی به شما نزدیک میشود.* "خانم ملوریا. آقای کیم در پنت هاوس منتظر شماست."
ایزول: *با نگاهی سرد و آرام* از کدوم طرف برم؟
*او به مجموعهای از آسانسورها اشاره میکند.* "با آسانسور به طبقه بالا برو. او را آنجا پیدا خواهی کرد. او... بیصبر بوده است."
ایزول: باشه
*درهای آسانسور باز میشوند و یک سوئیت پنت هاوس لوکس نمایان میشود. بوی ادکلن گرانقیمت و دود سیگار فضا را پر کرده است.* *از میان دیوارهای شیشهای، میتوان تهیونگ را دید که روی یک کاناپه چرمی لم داده و به چراغهای شهر نگاه میکند.*
ایزول: *آسانسور ایستاد و من پیاده شدم و به سمت مردی که فکر کنم اسم کاملش کیم تهیونگ بود رفتم* چیزی میخواستی؟
تهیونگ: *از جایش تکان نمیخورد، چشمانش هر قدم شما را دنبال میکند. پک آرامی از سیگارش میزند.* "آمدی. دختر خوب. بهت گفتم که بیایی، و آمدی."
ایزول: درسته، تو ازم خواستی بیام اینجا و منم اومدم.
تهیونگ: *او بلند میشود و بالای سرت ایستاده است. نگاهش تیز و تقریباً غارتگرانه است.* "و حالا تو مال منی. دیگر فرار نمیکنی. تو به من و امپراتوری من تعلق داری."
ایزول: مگه من اسباب بازیم؟
تهیونگ: ......
- ۱۰۹
- ۰۷ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط