بزرگ بشیم یکم

بُزرگ بشیم یکم ..
خیلی از اوقات، خیلیا سِنّ شون زیاد میشه،
" کودکی ،
نووجونی ،
جوونی ،
میانسالی ،
پیری ،"
همه ی اینا رو میگذرونَن
وَلی " بُزرگ " نمیشن ..
سِفید شدنِ موها، نشونه ی این نیس که بُزرگ شُدیم ..
هَشتاد سال سِن داشته باشی ،
وَلی هَنوز از شُعور و رَفتار و اَخلاق ، هیچی سَرت نشه ، عُمرتو باختی ..
شُعور و اَخلاق ، رَبطی به تعدادِ سال های عُمرِت نداره ..
شاید یه بچه دَه دَوازده ساله ، اونقَدر فَهمیده و دَرکش بالا باشه که یه آدمِ پیر و دنیا دیده ، نباشه
کاش تو دُعاهامون ، اینو اَز خُدا بِخوایم که " بُزرگ " بشیم
نه پیر ..!
کاش یه ذَرّه ، فقط یه ذَرّه " بُزرگ " بشیم
نه " بُزرگِ لغوی و پیر شدن "
بلکه " بزرگ به معنیِ وسیع و مفهمومی "
. طاها_رحیمیان
.
.
دیدگاه ها (۱۳)

ای عمر بازرفته نمی آیی از سفر وی بخت خفته، هیچ نداری ز ما خب...

دلتنگ ”انگار پای ثانیه‌ها لنگ می‌شودوقتی دلی برای دلی تنگ می...

😍 😍 دلم یک خانه ی قدیمی می خواهد...یک حال و هوایِ سنتی و اصی...

چه خوشمون بیاد و چه نه، هر کدوم از ما وقت زیادی رو در توالت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط