کیوان شاهبداغی شاعر تهرانی
استاد "کیوان شاهبداغی" شاعر ایرانی، زادهی سال ۱۳۳۹ خورشیدی، در تهران است.
ایشان مدرك کارشناسی ارشد مهندسی الكترونيك از دانشگاه صنعتی تهران دارند.
کتاب مجموعه اشعارش با نام "و به انگشت نخی خواهم بست" منتشر شده است. این مشتمل بر ۱۲۸ قطعه از سرودههای ایشان میباشد.
در اتفاقی نادر و مضحک، در سال ۱۳۹۶، شعر «زندگی» اثر ایشان، که اشتباها به "سهراب سپهری" منتسب شده بود، در کتاب درسی پایه یازدهم مدارس ایران، به اسم "سهراب سپهری" منتشر و بعد از رسوایی اشتباه گروه تالیفی آموزش و پرورش، این شعر از کتاب درسی به دلیل گمنامی شاعر حذف شد.
(۶)
[پاسخ]
مستم سلامت میکنم، هستی جوابم را بده
بستم به راهت دیدهام، هستی نگاهم را بده
من هستیام از هست تو، من مستیام از دست تو
هستام فدایت میکنم، هستی جزایم را بده.
(۷)
[تنهایی]
آشنایی درد جانسوز مرا باور نکرد
یک سلامی، خستگی را از تن ما در نکرد
گر چه شمع زندگانی در غریبی آب شد
مهربانی، گوشه چشمی هم برایم تر نکرد.
(۸)
[یلدا]
تویی که مژده خورشید صبح فردایی
به چشم عاشق وصلت، تو نور پیدایی
اگرچه فصل خزان، چهار فصل ما گردید
در آ، که جنس تابش نوری، حریف یلدایی.
(۹)
[سکوت]
بر خیز دلا به خون وضوئی بکنیم
در آب دو چشم، شستشوئِی بکنیم
عمر اندک و دوره خموشی در پیش
بشکن تو سکوت، گفتوگوئی بکنیم.
(۱۰)
[انتخاب]
یک شاخه از درخت
یک تکه هم طناب
این انتخاب توست
یک تاب، تا که خستگیات را به در برد
یک دار، تا که بگیرد نفس تو را
دریاب اختیار
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
ایشان مدرك کارشناسی ارشد مهندسی الكترونيك از دانشگاه صنعتی تهران دارند.
کتاب مجموعه اشعارش با نام "و به انگشت نخی خواهم بست" منتشر شده است. این مشتمل بر ۱۲۸ قطعه از سرودههای ایشان میباشد.
در اتفاقی نادر و مضحک، در سال ۱۳۹۶، شعر «زندگی» اثر ایشان، که اشتباها به "سهراب سپهری" منتسب شده بود، در کتاب درسی پایه یازدهم مدارس ایران، به اسم "سهراب سپهری" منتشر و بعد از رسوایی اشتباه گروه تالیفی آموزش و پرورش، این شعر از کتاب درسی به دلیل گمنامی شاعر حذف شد.
(۶)
[پاسخ]
مستم سلامت میکنم، هستی جوابم را بده
بستم به راهت دیدهام، هستی نگاهم را بده
من هستیام از هست تو، من مستیام از دست تو
هستام فدایت میکنم، هستی جزایم را بده.
(۷)
[تنهایی]
آشنایی درد جانسوز مرا باور نکرد
یک سلامی، خستگی را از تن ما در نکرد
گر چه شمع زندگانی در غریبی آب شد
مهربانی، گوشه چشمی هم برایم تر نکرد.
(۸)
[یلدا]
تویی که مژده خورشید صبح فردایی
به چشم عاشق وصلت، تو نور پیدایی
اگرچه فصل خزان، چهار فصل ما گردید
در آ، که جنس تابش نوری، حریف یلدایی.
(۹)
[سکوت]
بر خیز دلا به خون وضوئی بکنیم
در آب دو چشم، شستشوئِی بکنیم
عمر اندک و دوره خموشی در پیش
بشکن تو سکوت، گفتوگوئی بکنیم.
(۱۰)
[انتخاب]
یک شاخه از درخت
یک تکه هم طناب
این انتخاب توست
یک تاب، تا که خستگیات را به در برد
یک دار، تا که بگیرد نفس تو را
دریاب اختیار
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
۷۶۵
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.