بی تو مهتاب شبی غصه به قلبم جا شد

بی تو مهتاب شبی غصه به قلبم جا شد
دل ماتم زده ام بی تو تک و تنها شد

شوق دیدار تو از چشم ترم خواب ربود
دیدن رنگ خوشی بعد تو یک رویا شد

شب و صحرا و گل و سنگ که یادت مانده ؟
همه دل داده شدند و سر تو غوغا شد‌

پیش آن جوی که با هم لب آن بنشستیم
آنقدر اشک فشاندم که دگر دریا شد

تو به من سنگ زدی قلب مرا بشکستی
بعد تو غصه مرا همدم این شبها شد

خواستم بگذرم از کوچه ولی خاطره ها
در دلم تازه شد و مانع رفتن پا شد
دیدگاه ها (۸)

قصّه ی عشق غم انگیز...نمی فهمیدیم!وسعت حادثه را نیز نمی فهمی...

امروز شنبه است همان شنبه ای که قرار بود همه چیز را از آن روز...

خدایا شکرت عشقم بعد از ۸ ماه برگشت نارنگی رو میگم!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط