حکایت

حکایت
در ماه رمضان چند جوان، پیر مردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد.
به او گفتند: ای پیرمرد مگر روزه نیستی؟
پیرمرد گفت: چرا روزه‌ام، فقط آب و غذا میخورم.
جوانان خندیدند و گفتند: واقعا؟
پیرمرد گفت:
بله، دروغ نمیگویم، به کسی بد نگاه نمیکنم، کسی را مسخره نمیکنم، با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم، چشم به مال کسی ندارم و...
ولی چون بیماری خاصی دارم متأسفانه نمیتوانم معده را هم روزه دارش کنم.
بعد پیرمرد به جوانان گفت: آیا شما هم روزه هستید؟
یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت: خیر ما فقط غذا نمیخوریم !!!
دیدگاه ها (۱)

در قرن گذشته،سنگاپور دچار فلاکت و بدبختی بود،فقر، بیماری، فس...

🌺 انسان برای رسیدن به دنیا نهایت سعی خودرا نمود درحالیکه از ...

🌱 این خطبه راحضرت علی (ع)زمانی ایراد کردندکه درسحرگاه برفرق ...

ان روز(قیامت)همگی لباس فروتنی پوشیده وطوق بندگی وذلت برگردن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط