پارت¹²¶
پارت¹²¶
{فرشته ی تاریکم}
یهو ات چشمو گرفت و محکم منو رو زمین انداخت
ات:سلام دوست قدیمی.
من:خداحافظ دوست قدیمی دیگ برام عادیه چی فکر دی بیا منو بکش چی گیرت میاد ها بگو چی عوضی.
ات:هههه مقام تو.
من: چی میگی مقامم شناخت کره رو چند گرفتی ها.
ات:نمیدونی تو قبلا قبلا ها پدر و مادرت امپراتور و ملکه ی کره بودن تو اون موقع به دنیا اومدی و پسرخالت تهیونگ مراقبت بود اون شب مراقبت بود
پدر و مادرت نمیدونستن ک تهیونگ پسرخاله پدر و مادرشو کشتن و تهیونگ تو رو از شدت عصبانیت دزدید و تو یه جنگل گذاشت تو رو ی زن و شوهر تو رو دیدن دلشون به حالت سوخت و تو رو به سر پرستی قبول کردن.
من:پس به خاطر همین دنبالمن بودید. کثافتا.
و یه مشت به ات زدم تهیونگ از پشت
به دستم چاقو زد
ته :اینم جبران کارت.
من:عوضی من زدم تو جایی که نباید میزدم خودتون دیگ بدونید عین گاو ناله میکشید.
من:حقته فهش خماری.....
ات؛ ببند خار.....
من زدم تو دهنشون رو فورا تا نا پدید شدن کوک اومد و.....
تا پارت بعد 14 تا لایک مرسی❤❤❤
{فرشته ی تاریکم}
یهو ات چشمو گرفت و محکم منو رو زمین انداخت
ات:سلام دوست قدیمی.
من:خداحافظ دوست قدیمی دیگ برام عادیه چی فکر دی بیا منو بکش چی گیرت میاد ها بگو چی عوضی.
ات:هههه مقام تو.
من: چی میگی مقامم شناخت کره رو چند گرفتی ها.
ات:نمیدونی تو قبلا قبلا ها پدر و مادرت امپراتور و ملکه ی کره بودن تو اون موقع به دنیا اومدی و پسرخالت تهیونگ مراقبت بود اون شب مراقبت بود
پدر و مادرت نمیدونستن ک تهیونگ پسرخاله پدر و مادرشو کشتن و تهیونگ تو رو از شدت عصبانیت دزدید و تو یه جنگل گذاشت تو رو ی زن و شوهر تو رو دیدن دلشون به حالت سوخت و تو رو به سر پرستی قبول کردن.
من:پس به خاطر همین دنبالمن بودید. کثافتا.
و یه مشت به ات زدم تهیونگ از پشت
به دستم چاقو زد
ته :اینم جبران کارت.
من:عوضی من زدم تو جایی که نباید میزدم خودتون دیگ بدونید عین گاو ناله میکشید.
من:حقته فهش خماری.....
ات؛ ببند خار.....
من زدم تو دهنشون رو فورا تا نا پدید شدن کوک اومد و.....
تا پارت بعد 14 تا لایک مرسی❤❤❤
۱.۷k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.