سلامت بمان عزیزم، که من بی تابم برای در آغوش کشیدنت،
سلامت بمان عزیزم، که من بیتابم برای در آغوش کشیدنت،
سلامت بمان و از خودت مراقبت کن، که تو تمام دلخوشی من برای پشت سر گذاشتن این بحرانی، تو تمام انگیزهی من برای زنده بودنی، تو روزهای روشنِ منی در پسِ اینهمه سیاهی.
آغوشت را برای بیپناهی من سبز نگهدار، من میان این تاریکیِ ممتد، تمام تنهایی و اضطراب جهان را تلنبار کردهام تا با اولین طلوع آفتاب، در آغوش تو آرام بگیرم.
دلم تنگ شده برای تو، برای آغوش تو، برای آرامش دستهای تو...
سلامت بمان عزیزم که من نیاز دارم به تو...
همانقدر که پروانه به بال، ماهی به آب و نوزاد به مادر.
من نیاز دارم که باشی،
من نیاز دارم که دوستم داشتهباشی،
من نیاز دارم که دوستت داشتهباشم...
سلامت بمان و از خودت مراقبت کن، که تو تمام دلخوشی من برای پشت سر گذاشتن این بحرانی، تو تمام انگیزهی من برای زنده بودنی، تو روزهای روشنِ منی در پسِ اینهمه سیاهی.
آغوشت را برای بیپناهی من سبز نگهدار، من میان این تاریکیِ ممتد، تمام تنهایی و اضطراب جهان را تلنبار کردهام تا با اولین طلوع آفتاب، در آغوش تو آرام بگیرم.
دلم تنگ شده برای تو، برای آغوش تو، برای آرامش دستهای تو...
سلامت بمان عزیزم که من نیاز دارم به تو...
همانقدر که پروانه به بال، ماهی به آب و نوزاد به مادر.
من نیاز دارم که باشی،
من نیاز دارم که دوستم داشتهباشی،
من نیاز دارم که دوستت داشتهباشم...
۹.۸k
۲۹ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.