یکبار هم به من گفت: عزیزترینم
یکبار هم به من گفت: عزیزترینم
تا آن زمان هیچ واژه ای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود. ولی(عزیزترینم...!)فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، (ترین)آنهایی! این یعنی مرا کاملا آزاد و شرافتمندانه دوست می داشت آنهم در کمال دارایی نه از روی ترس و تنهایی اش.
یکبار هم به من گفت: عزیزترینم
تا آن زمان هیچ واژه ای نتوانسته بود تا این حد برایم جاودانه بماند و کلمات فقط مشتی کلمات بودند در اقتضای زمان و مکانی محدود. ولی(عزیزترینم...!)فکرش را بکنید که در میان تمام عزیزانی که دارد، تو، (ترین)آنهایی! این یعنی مرا کاملا آزاد و شرافتمندانه دوست می داشت آنهم در کمال دارایی نه از روی ترس و تنهایی اش.
۶.۷k
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.