یه وقتایی

یه وقتایی،
یه حرفایی،
چنان آتیشت میزنه
که دوست داری فریاد بزنی،
ولی نمیتونی!
دوست داری اشک بریزی،
ولی نمیتونی!
حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه!
تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه،
به این میگن
“درد بی درمون→
دیدگاه ها (۱)

دلم یک خیابان می خواهد ...که بشود با تو قدم زد ...جایی که م...

اگر دنیا از آن تو باشدتا زمانی که در قلب یک زنجایی نداشته با...

زندگی فاصله ی آمدن و رفتن ماست، شاید آن خنده که امروز دریغش ...

ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ !ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺳﺘﻨﺪ ...

چند پارتی دخواستی

تک پارتی درخواستی

من حرفای قشنگی بلد نیستم ولی؛,وقتایی که حرف می‌زدیم شده بود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط