My dear criminal P3
My_dear_criminal P3
+چی.....
∆من از حضورتون مرخص میشم...با اجازه...
+بفرما
____
∆سلام قربان...بهشون اطلاع دادم
-خوبه....تازه اولشه...یه سری تحقیقات هم در موردش بکن لازمم میشه
∆چشم قربان
(پرش زمانی ۶ سال قبل...بیمارستان)
°پسرم حالت خوبه؟
-آخ پشتم درد میکنه
°هنوز منو یادت نمیاد ...
-نه....
°چرا آخه باید فراموشی بگیری...
°میرم با دکترت حرف بزنم
-شما آخه کی هستین دیگ هوف..
°آقای دکتر جونگکوک هیچی یادش نمیاد
•طبیعیه خانم، آقای کیم بدلیل خونریزی که داشتن ۱۰ روز کما بودن و اینم اثراتشه
°کی درست میشه
•نمیتونیم با اطمینان بگیم شاید یه روز شاید ۱۰ روز شاید چندماه
°ممنون
(زنگ موبایل رینگ رینگ)
°بله
$سوآااا منو یادت میاد؟
°ج..جوکیونگ؟
$خوشحالم که شناختی
°چی میخوای ازم تو که شوهرمو ازم گرفتی
$اوو من نگرفتم شوهرت پا روی دمم گذاشت منم قیچیش کردم
$شنیدم پسرت تو بیمارستانه
°چی میخوای
$خودت که میدونی من نه تورو دوست دارم نه اون پسر مفنگیتو
°هی راجب پسرم درست صحبت کن
$حالا هرچی
$زنگ زدم بگم که چون پسرت کشتی که توش جنس بودن و قرار بود بره ژاپن رو منفجر کرده بهش بگو انتقامشو ازش میگیرم
°چیمیگی
$پسرت کشتی منو منفجر کرده بهم ضرر زده
°خوب کاری کرده
$اوو وقتی که رو قبرش زجه میزنی هم اینو میگی؟
°اگه دستت به پسرم بخوره میکشمت
$آخیی عزیزم تو که هیچ تنهایی نمیتونی بری خرید چطور میتونی منو بکشی
$یه شرط دارم واسه نکشتنش
°چیه
$خودتو قربانی پسرت کنی یعنی به جای پسرت تو بری درک
°قبوله
$مطمئنی نمیخوای راجبش فکر کنی؟
°برا جون پسرم هرکاری میکنم...
•جناب کیم حالتون بهتره؟
-بله...
•مادرتون یه نامه ای به من دادن گفتن وقتی بیدار شدید اومدید بهتون بدم
-مادرم...
یادداشت نامه:
°پسر عزیزم امیدوارم هرچه زودتر سلامتیت رو به دست بیاری و خاطرات تلخ و شیرینت رو به یاد بیاری ببخشید که نمیتونم در آینده کنارت باشم...ببخشید که مادر خوبی برات نبودم...من دارم میرم پیش قاتل پدرت(جوکیونگ)و بدون که قاتل من هم جوکیونگ هستش.
عاشقتم پسرم.♡
سوآ.
(پایان فلش بک)
-از اون روز به بعد از زنای مافیا متنفر شده بودم... اسمم رو عوض کردم و باند خودم رو تشکیل دادم تصمیم گرفتم هر مافیا زنی اطرافم باشه نابودش کنم و بعد که به قدرت رسیدم برم سراغ جوکیونگ.
(تق تق صدای در)
-بیا تو
∆قربان بفرمایید اینم مدارکی که میخواستید
-لیلیت...خداوند ظاهر شونده در شب....معلومه از درون دختر ضعیفیه
∆قربان فقط..... با مرد ها میونه خوبی نداره و تمامی کار کنانش دخترن به جز نگهباناش
-چرا اونوقت....
∆تا جایی که فهمیدیم عشقش رو جلوی چشماش به قتل رسوندن و دیگه میونه خوبی با مردا نداره...حتی رئیس یکی از بزرگ ترین باند مافیایی رو نیست و نابود کرده و به احتمال قوی به قتل رسونده چون فکر میکرده قاتل معشوقشه....
-حالم بهم خورد....خیله خب میتونی بری
ویو دفتر ا.ت(لیلیت)
یااا مردتیکه خجالت نمیشه(شروع کرد به شکستن وسایل اطرافش)
@خانوم چی کار دارین میکنین...چرا همه چیز رو شکوندین نه نه نکنید
+یوجین بزار همه چیو بشکونم دلم خنک شه
@آخه این ظرفیه که خانوم سوآ براتون فرستاده بود...مادر معشوقتون
+آخ....بگیر اینو...تو میدونی وقتی عصبی میشم باید یه چیزی بشکنم چرا دم دستم گذاشتی
@ببخشید
+از اون مرتیکه هر چی اطلاعات هست برام بیار
+چی.....
∆من از حضورتون مرخص میشم...با اجازه...
+بفرما
____
∆سلام قربان...بهشون اطلاع دادم
-خوبه....تازه اولشه...یه سری تحقیقات هم در موردش بکن لازمم میشه
∆چشم قربان
(پرش زمانی ۶ سال قبل...بیمارستان)
°پسرم حالت خوبه؟
-آخ پشتم درد میکنه
°هنوز منو یادت نمیاد ...
-نه....
°چرا آخه باید فراموشی بگیری...
°میرم با دکترت حرف بزنم
-شما آخه کی هستین دیگ هوف..
°آقای دکتر جونگکوک هیچی یادش نمیاد
•طبیعیه خانم، آقای کیم بدلیل خونریزی که داشتن ۱۰ روز کما بودن و اینم اثراتشه
°کی درست میشه
•نمیتونیم با اطمینان بگیم شاید یه روز شاید ۱۰ روز شاید چندماه
°ممنون
(زنگ موبایل رینگ رینگ)
°بله
$سوآااا منو یادت میاد؟
°ج..جوکیونگ؟
$خوشحالم که شناختی
°چی میخوای ازم تو که شوهرمو ازم گرفتی
$اوو من نگرفتم شوهرت پا روی دمم گذاشت منم قیچیش کردم
$شنیدم پسرت تو بیمارستانه
°چی میخوای
$خودت که میدونی من نه تورو دوست دارم نه اون پسر مفنگیتو
°هی راجب پسرم درست صحبت کن
$حالا هرچی
$زنگ زدم بگم که چون پسرت کشتی که توش جنس بودن و قرار بود بره ژاپن رو منفجر کرده بهش بگو انتقامشو ازش میگیرم
°چیمیگی
$پسرت کشتی منو منفجر کرده بهم ضرر زده
°خوب کاری کرده
$اوو وقتی که رو قبرش زجه میزنی هم اینو میگی؟
°اگه دستت به پسرم بخوره میکشمت
$آخیی عزیزم تو که هیچ تنهایی نمیتونی بری خرید چطور میتونی منو بکشی
$یه شرط دارم واسه نکشتنش
°چیه
$خودتو قربانی پسرت کنی یعنی به جای پسرت تو بری درک
°قبوله
$مطمئنی نمیخوای راجبش فکر کنی؟
°برا جون پسرم هرکاری میکنم...
•جناب کیم حالتون بهتره؟
-بله...
•مادرتون یه نامه ای به من دادن گفتن وقتی بیدار شدید اومدید بهتون بدم
-مادرم...
یادداشت نامه:
°پسر عزیزم امیدوارم هرچه زودتر سلامتیت رو به دست بیاری و خاطرات تلخ و شیرینت رو به یاد بیاری ببخشید که نمیتونم در آینده کنارت باشم...ببخشید که مادر خوبی برات نبودم...من دارم میرم پیش قاتل پدرت(جوکیونگ)و بدون که قاتل من هم جوکیونگ هستش.
عاشقتم پسرم.♡
سوآ.
(پایان فلش بک)
-از اون روز به بعد از زنای مافیا متنفر شده بودم... اسمم رو عوض کردم و باند خودم رو تشکیل دادم تصمیم گرفتم هر مافیا زنی اطرافم باشه نابودش کنم و بعد که به قدرت رسیدم برم سراغ جوکیونگ.
(تق تق صدای در)
-بیا تو
∆قربان بفرمایید اینم مدارکی که میخواستید
-لیلیت...خداوند ظاهر شونده در شب....معلومه از درون دختر ضعیفیه
∆قربان فقط..... با مرد ها میونه خوبی نداره و تمامی کار کنانش دخترن به جز نگهباناش
-چرا اونوقت....
∆تا جایی که فهمیدیم عشقش رو جلوی چشماش به قتل رسوندن و دیگه میونه خوبی با مردا نداره...حتی رئیس یکی از بزرگ ترین باند مافیایی رو نیست و نابود کرده و به احتمال قوی به قتل رسونده چون فکر میکرده قاتل معشوقشه....
-حالم بهم خورد....خیله خب میتونی بری
ویو دفتر ا.ت(لیلیت)
یااا مردتیکه خجالت نمیشه(شروع کرد به شکستن وسایل اطرافش)
@خانوم چی کار دارین میکنین...چرا همه چیز رو شکوندین نه نه نکنید
+یوجین بزار همه چیو بشکونم دلم خنک شه
@آخه این ظرفیه که خانوم سوآ براتون فرستاده بود...مادر معشوقتون
+آخ....بگیر اینو...تو میدونی وقتی عصبی میشم باید یه چیزی بشکنم چرا دم دستم گذاشتی
@ببخشید
+از اون مرتیکه هر چی اطلاعات هست برام بیار
۱۰.۷k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.