رمان : Gate Of Universe 🪐🗝🎶⛓️ پارت ۶
دیددددددینننننن چه اومین خوبی داریننن گفتم ظهر میزارم صبح گذاشتممممم
خب بریم سراغ رمان
.________________^________________^_______________^_________________.
... وسطای فیلم بود که داشتن همو بوس میکردن ( شخصیتای فیلمه ) که لوسیفر صفحه ی لپ تاپو بست و ماتیلدا بغلش کرد و دوباره فیلم و گذاشتن لوسیفرم از خدا خواسته تو ّعل ماتیلدا عشق می کرد بعدش که فیلم تموم شد .... یکم جرئت حقیقت بازی کردن و یکم غذا خوردن .... که دیدن مامانشون داره به گوشیشون زنگ میزنه .....
.مکالمه.
م.م : سلام بچه ها خوبین
م و ن : سلام اره خوبیم
م.م : لوسیفر خوبه
م: اره خوبه
ن: مامان کاری داشتی داریم غذا میخوریم
م.م: نه کار خاصی نداشتم فقط میخواستم ببینم حالتون چطوریه
م: خوبیم
ن : اره خیلی خوبیم کاری نداری ؟
م.م : نه خدافظ
م و ن : خدافظ
نیکولاس قطع کرد
بیا پایین هست
ن : خب داشتیم غذا میخوردیم !
بعد یه ربع غذاشون تموم شد و خوابیدن لوسیفرم اومد سرشو گذاشت رو پای ماتیلدا و به خواب عمیقی فرو رفته بودننننن .......
نکته یکینتون تو دایرکت پرسیده بود لوسیفر خانوادش کجاست یا بی خانمانه ؟
خب نه عزیزم لوسیفر توی پارت معرفی گفنه بودم قدرت ماورایی داره که خودشو به هر گربه سانی میتونه تبدیل کنه و میتونه ذهن ادمارو هم بخونه پس اگه نیکولاس بخواد با خواهرش کاری کنه .... میتونه مانع بشه !
و اینم بگم که نیکولاس و ماتیلدا وقتی بچه بودن رفته بودن پارک که لوسیفرم اونجا داشته به صورت یک گربه نگاشون میکرده بعد عاشق ماتیلدا شده بعد یواشکی خودشو گذاشته تو جعبه بعد جعبه رو اورده گذاشته تو اتاق خواب ماتیلدا و نیکولاس
و اینکه لوسیفر میتونه اتیش رو کنترل کنه و پسر خداس اتش یعنی اپولو هست برای همین اسمش لوسیفره و روی قلاده اش هم نوشته لوسیفر بعد که ماتیلدا و نیکولاس اومدن تو اتاقشون دیدن یه جعبه هست و بازش کردن و ازش خوششون اومد و نگش داشتن مامان باباشونم مانع نشدن خوشبحالشوننن
واایییی انگشتم شکسته نمی تونم بیشتر از این بنویسم
شرط پترت بعدی هم
۵ تا لایک
۱۰ تا کامنت
خب بریم سراغ رمان
.________________^________________^_______________^_________________.
... وسطای فیلم بود که داشتن همو بوس میکردن ( شخصیتای فیلمه ) که لوسیفر صفحه ی لپ تاپو بست و ماتیلدا بغلش کرد و دوباره فیلم و گذاشتن لوسیفرم از خدا خواسته تو ّعل ماتیلدا عشق می کرد بعدش که فیلم تموم شد .... یکم جرئت حقیقت بازی کردن و یکم غذا خوردن .... که دیدن مامانشون داره به گوشیشون زنگ میزنه .....
.مکالمه.
م.م : سلام بچه ها خوبین
م و ن : سلام اره خوبیم
م.م : لوسیفر خوبه
م: اره خوبه
ن: مامان کاری داشتی داریم غذا میخوریم
م.م: نه کار خاصی نداشتم فقط میخواستم ببینم حالتون چطوریه
م: خوبیم
ن : اره خیلی خوبیم کاری نداری ؟
م.م : نه خدافظ
م و ن : خدافظ
نیکولاس قطع کرد
بیا پایین هست
ن : خب داشتیم غذا میخوردیم !
بعد یه ربع غذاشون تموم شد و خوابیدن لوسیفرم اومد سرشو گذاشت رو پای ماتیلدا و به خواب عمیقی فرو رفته بودننننن .......
نکته یکینتون تو دایرکت پرسیده بود لوسیفر خانوادش کجاست یا بی خانمانه ؟
خب نه عزیزم لوسیفر توی پارت معرفی گفنه بودم قدرت ماورایی داره که خودشو به هر گربه سانی میتونه تبدیل کنه و میتونه ذهن ادمارو هم بخونه پس اگه نیکولاس بخواد با خواهرش کاری کنه .... میتونه مانع بشه !
و اینم بگم که نیکولاس و ماتیلدا وقتی بچه بودن رفته بودن پارک که لوسیفرم اونجا داشته به صورت یک گربه نگاشون میکرده بعد عاشق ماتیلدا شده بعد یواشکی خودشو گذاشته تو جعبه بعد جعبه رو اورده گذاشته تو اتاق خواب ماتیلدا و نیکولاس
و اینکه لوسیفر میتونه اتیش رو کنترل کنه و پسر خداس اتش یعنی اپولو هست برای همین اسمش لوسیفره و روی قلاده اش هم نوشته لوسیفر بعد که ماتیلدا و نیکولاس اومدن تو اتاقشون دیدن یه جعبه هست و بازش کردن و ازش خوششون اومد و نگش داشتن مامان باباشونم مانع نشدن خوشبحالشوننن
واایییی انگشتم شکسته نمی تونم بیشتر از این بنویسم
شرط پترت بعدی هم
۵ تا لایک
۱۰ تا کامنت
۵.۳k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.