🖤Не трогай книгу📕
🖤Не трогай книгу📕
۲۷
خواستم یه چیزی بگم که یک هو
صدای پودیم و لوفیا رو شنیدم .
یاد جین افتادم گریم گرفت ،جین بیچاره
اشکام تبدیل شده بود به خون !
اهمیت ندادم تقصیر من بود !
یک هو یه فکری به ذهنم زد ،سرم و بالا بردم
و به جیمین خیره شدم .
+باهات یه معامله میکنم .
داشت خودش و توی آینه نگاه می کرد .
با حرفم برقی تو چشماش درخشید و برگشت
سمتم
_چه معامله ای ؟
+روحم در ازای زندگی دوباره این مرد .
_مطمئنی؟
میدونستم پابه چه معامله ای دارم میزارم .
سرم و انداختم پایین و گفتم .
+ا آره.
صدای پوز خنده شو شنیدم .
_باشه عزیزم .معامله خوبیه .
بعد یک هو دیدم کل خون های روی پله ها جمع شد.
یک هو ....
________________________________________________________
Like. 34
kamint . 28
۲۷
خواستم یه چیزی بگم که یک هو
صدای پودیم و لوفیا رو شنیدم .
یاد جین افتادم گریم گرفت ،جین بیچاره
اشکام تبدیل شده بود به خون !
اهمیت ندادم تقصیر من بود !
یک هو یه فکری به ذهنم زد ،سرم و بالا بردم
و به جیمین خیره شدم .
+باهات یه معامله میکنم .
داشت خودش و توی آینه نگاه می کرد .
با حرفم برقی تو چشماش درخشید و برگشت
سمتم
_چه معامله ای ؟
+روحم در ازای زندگی دوباره این مرد .
_مطمئنی؟
میدونستم پابه چه معامله ای دارم میزارم .
سرم و انداختم پایین و گفتم .
+ا آره.
صدای پوز خنده شو شنیدم .
_باشه عزیزم .معامله خوبیه .
بعد یک هو دیدم کل خون های روی پله ها جمع شد.
یک هو ....
________________________________________________________
Like. 34
kamint . 28
۱۰.۳k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.