چه برایمان آورده ای مارکو؟ . . . . . . . از سرزمین پارس برایتان زهرمار آورده ام کصافطا مگه من سر گنج نشستم که هر دفعه میرم هر قبرستونی واسه شما روانیا سوغاتی بیارم؟!! (هیـــــس...هیچی نگید! مارکوپولو عصبانیه)