شاهنامه قسمت ۳۶
#شاهنامه #قسمت ۳۶
افراسیاب به پدرش گفت چگونه نامداران خود را از دست دادیم و من هم بی گناه نیستم که اغریرث را کشتم . مرا ببخشید و از گذشته یاد مکنید و با کیقباد آشتی نمایید .
وقتی پشنگ سخنان افراسیاب را شنید عاقل مردی به نام ویسه را که برادرش بود را نزد ایرانیان فرستاد وپوزش خواست
قباد در جواب گفت اما اگر شما از کردار بدتان پشیمان شوید من از شما کینه ای به دل ندارم . پس پیام به پشنگ بردند و تورانیان شاد شدند
ده سال گذشت و او به دادگری و عدالت شهره شد او چهار پسر خردمند داشت به نامهای کی کاووس و کی آرش و کی پشین و کی آرمین . پس از گذشت صد سال شاه فهمید که مرگش فرا رسیده است پس کاووس کی را فرا خواند و به نصیحت پرداخت و گفت: من تاج و تخت را به تو سپردم سعی کن عدل پیشه کنی .
افراسیاب به پدرش گفت چگونه نامداران خود را از دست دادیم و من هم بی گناه نیستم که اغریرث را کشتم . مرا ببخشید و از گذشته یاد مکنید و با کیقباد آشتی نمایید .
وقتی پشنگ سخنان افراسیاب را شنید عاقل مردی به نام ویسه را که برادرش بود را نزد ایرانیان فرستاد وپوزش خواست
قباد در جواب گفت اما اگر شما از کردار بدتان پشیمان شوید من از شما کینه ای به دل ندارم . پس پیام به پشنگ بردند و تورانیان شاد شدند
ده سال گذشت و او به دادگری و عدالت شهره شد او چهار پسر خردمند داشت به نامهای کی کاووس و کی آرش و کی پشین و کی آرمین . پس از گذشت صد سال شاه فهمید که مرگش فرا رسیده است پس کاووس کی را فرا خواند و به نصیحت پرداخت و گفت: من تاج و تخت را به تو سپردم سعی کن عدل پیشه کنی .
۷۵۸
۱۲ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.