بس به مینای دل از رویِ تو کم ریخته ام
بس به مینای دل از رویِ تو کم ریخته ام
مثل هر لحظه و هر روز، بهم ریخته ام
من چه گویم ز تو، انگیزه ی اشعارِ دلم
که ز دستِ تو، غزل را به غم آمیخته ام
دردها از تو در این سینه ی خود جا دادم
عافیت را به جهان از اَلَم آویخته ام
بس خروشنده ز دریای جمالت گفتم
حیرت از شعر بر این جامِ جم انگیخته ام
بَعدِ من، نیم نگاهی تو به اشعارم کن
چون که دلخوش به نگاهِ کمِ فرهیخته ام...
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مثل هر لحظه و هر روز، بهم ریخته ام
من چه گویم ز تو، انگیزه ی اشعارِ دلم
که ز دستِ تو، غزل را به غم آمیخته ام
دردها از تو در این سینه ی خود جا دادم
عافیت را به جهان از اَلَم آویخته ام
بس خروشنده ز دریای جمالت گفتم
حیرت از شعر بر این جامِ جم انگیخته ام
بَعدِ من، نیم نگاهی تو به اشعارم کن
چون که دلخوش به نگاهِ کمِ فرهیخته ام...
⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
۱۵۱
۰۹ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.