پارت ۴۲ فیک دور اما آشنا
پارت ۴۲
آدلیا ویو
که یهو هانگ اومد
آدلیا: تصمیم داشتی بپیچونی نه؟
هانگ : .......(سکوت)
آدلیا : اخراجی
هانگ : خانم ..... خانم من به این کار نیاز دارم
آدلیا : به من چه
تهیونگ : بیخیال آدلیا الان دعوا نکن بیا بریم جوابو بگیریم کلی کار داریم تو شرکت
آدلیا : باشه موافقم
تهیونگ رفت و منم از پشتش رفتم
هانگ هم اومد
آدلیا : خانم لطفا جواب آزمایش مارو بدین
👩🏼💼: چشم ...... بفرمایید
یه پاکت به سمتم گرفت
پاکتو ازش گرفتم و باز کردم ، و شروع کردم به خوندنش
نوشته بود که بچه ای که توی شکم هانگه بچه ی تهیونگ نیس
با اینکه مطمئن بودم ولی... یه نفس راحت کشیدم و برگه رو به سمتش پرت کردم و گفتم
آدلیا : بفرما هر//زه خانم
هانگ : .......(سکوت)
تهیونگ : چاگیا بیا بریم کلی کار داریم
آدلیا : باشه
باهم سوار ماشین شدیم و برگشتیم شرکت
فلش بک به داخل اتاق
در : تق تق تق
آدلیا : بله؟
منشی : خانم میتونم بیام؟
آدلیا : آره بیا
منشی اومد و با تعظیم حرفشو شروع کرد
منشی : خانم ناهار آمادس میخواین بیارم توی اتاقتون ؟ یا خودتون سالن غذاخوری تشریف میارین ؟
آدلیا : غذامو بیار
منشی : چشم
آدلیا : نامه ی اخراج خانم هانگ رو هم بیار
منشی : چشم
با تعظیم از اتاق خارج شد و منم به کارم ادامه دادم
بعد از چند مین منشی دوباره در زدم ، بهش اجازه ی ورود دادم و اومد تو
منشی : خانم بفرمایید اینم غذاتون ، اینم نامه ی اخراج خانم هانگ
آدلیا : ممنون میتونی بری
با تعظیم از اتاق خارج شد ، کامپیوترمو خاموش کردم و شروع کردم به خوردن غذام
بعد از چند مین غذام تموم شد و گذاشتمش کنار و نامه ی اخراج خانم هانگ رو امضا کردم
از تلفن شرکت به منشی گفتم بیاد
بعد از چند ثانیه اومد ...... گفتم
آدلیا : ظرفارو ببر و نامه ی اخراج خانم هانگ رو بهش بده
منشی : چشم
سینی و نامه رو برداشت و رفت
منم به کارام ادامه دادم
فلش بک به شب روی مبل
تبلت توی دستم بود و داشتم با تهیونگ برای مهمونی تالار و دکور انتخاب میکردم
تهیونگ : چاگیا کدوم تالارو برای مهمونی انتخاب میکنی ؟
ادلیا : به نظرم این خوبه
تهیونگ : باشه پس بریم سراغ دکور
رفتم قسمت دکور و بعد از نیم ساعت گشتن اونی که مَد نظرمون بود رو پیدا کردم و برای منشیم فرستادم
تهیونگ : خب چاگیا دیر وقت شبه بیا بریم بخوابیم دیگه
آدلیا : باشه
تبلتو خاموش کردم و گذاشتم کنار
آدلیا : تو برو بخواب من یکم آب بخورم میام
تهیونگ : باشه
تهیونگ رفت تو اتاق و منم یه قولوب آب خوردم و رفتم کنار تهیونگ خوابیدم
روز مهمونی
تهیونگ : چاگیا بیا بریم خونه دو ساعت دیگه مهمونی شروع میشه
آدلیا : باشه بریم خونه حاضر شیم برگردیم
تهیونگ : آرع
کامپوترمو خاموش کردم و وسایلامو سریع جمع کردم و به همراه تهیونگ از شرکت زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم و برگشتیم خونه
بعد از چند مین که رسیدیم و ماشین رو پارک کردیم ، تهیونگ کلیدو توی در چرخوند و چیریغز (مثلا صدا کلیده) درو باز کرد و رفتیم داخل
تهیونگ : چاگیا سریع باید حاضر شیم
آدلیا : میدونم
باهم به سمت اتاق رفتیم
تهیونگ فورا رفت و دوش گرف ، توی اون مدت من لباسامو انتخاب کردم
بعد از چند مین تهیونگ اومد و بلافاصله من رفتم و یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و اومدم
موهامو خشک کردم و اتو زدم
تهیونگ : چاگیا بیا کرواتمو ببند
به سمتش رفتم و کرواتشو بستم
و دوباره رفتم جلوی اینه و لوازم روتین پوستیمو برداشتم و روتین پوستیمو زدم
لباسامو پوشیدم و یه آرایش ملایم انجام دادم و کفشامو پوشیدم
تهیونگ : تموم شد؟
آدلیا : آره بریم دیرمون شد
تهیونگ : .........
آدلیا ویو
که یهو هانگ اومد
آدلیا: تصمیم داشتی بپیچونی نه؟
هانگ : .......(سکوت)
آدلیا : اخراجی
هانگ : خانم ..... خانم من به این کار نیاز دارم
آدلیا : به من چه
تهیونگ : بیخیال آدلیا الان دعوا نکن بیا بریم جوابو بگیریم کلی کار داریم تو شرکت
آدلیا : باشه موافقم
تهیونگ رفت و منم از پشتش رفتم
هانگ هم اومد
آدلیا : خانم لطفا جواب آزمایش مارو بدین
👩🏼💼: چشم ...... بفرمایید
یه پاکت به سمتم گرفت
پاکتو ازش گرفتم و باز کردم ، و شروع کردم به خوندنش
نوشته بود که بچه ای که توی شکم هانگه بچه ی تهیونگ نیس
با اینکه مطمئن بودم ولی... یه نفس راحت کشیدم و برگه رو به سمتش پرت کردم و گفتم
آدلیا : بفرما هر//زه خانم
هانگ : .......(سکوت)
تهیونگ : چاگیا بیا بریم کلی کار داریم
آدلیا : باشه
باهم سوار ماشین شدیم و برگشتیم شرکت
فلش بک به داخل اتاق
در : تق تق تق
آدلیا : بله؟
منشی : خانم میتونم بیام؟
آدلیا : آره بیا
منشی اومد و با تعظیم حرفشو شروع کرد
منشی : خانم ناهار آمادس میخواین بیارم توی اتاقتون ؟ یا خودتون سالن غذاخوری تشریف میارین ؟
آدلیا : غذامو بیار
منشی : چشم
آدلیا : نامه ی اخراج خانم هانگ رو هم بیار
منشی : چشم
با تعظیم از اتاق خارج شد و منم به کارم ادامه دادم
بعد از چند مین منشی دوباره در زدم ، بهش اجازه ی ورود دادم و اومد تو
منشی : خانم بفرمایید اینم غذاتون ، اینم نامه ی اخراج خانم هانگ
آدلیا : ممنون میتونی بری
با تعظیم از اتاق خارج شد ، کامپیوترمو خاموش کردم و شروع کردم به خوردن غذام
بعد از چند مین غذام تموم شد و گذاشتمش کنار و نامه ی اخراج خانم هانگ رو امضا کردم
از تلفن شرکت به منشی گفتم بیاد
بعد از چند ثانیه اومد ...... گفتم
آدلیا : ظرفارو ببر و نامه ی اخراج خانم هانگ رو بهش بده
منشی : چشم
سینی و نامه رو برداشت و رفت
منم به کارام ادامه دادم
فلش بک به شب روی مبل
تبلت توی دستم بود و داشتم با تهیونگ برای مهمونی تالار و دکور انتخاب میکردم
تهیونگ : چاگیا کدوم تالارو برای مهمونی انتخاب میکنی ؟
ادلیا : به نظرم این خوبه
تهیونگ : باشه پس بریم سراغ دکور
رفتم قسمت دکور و بعد از نیم ساعت گشتن اونی که مَد نظرمون بود رو پیدا کردم و برای منشیم فرستادم
تهیونگ : خب چاگیا دیر وقت شبه بیا بریم بخوابیم دیگه
آدلیا : باشه
تبلتو خاموش کردم و گذاشتم کنار
آدلیا : تو برو بخواب من یکم آب بخورم میام
تهیونگ : باشه
تهیونگ رفت تو اتاق و منم یه قولوب آب خوردم و رفتم کنار تهیونگ خوابیدم
روز مهمونی
تهیونگ : چاگیا بیا بریم خونه دو ساعت دیگه مهمونی شروع میشه
آدلیا : باشه بریم خونه حاضر شیم برگردیم
تهیونگ : آرع
کامپوترمو خاموش کردم و وسایلامو سریع جمع کردم و به همراه تهیونگ از شرکت زدیم بیرون و سوار ماشین شدیم و برگشتیم خونه
بعد از چند مین که رسیدیم و ماشین رو پارک کردیم ، تهیونگ کلیدو توی در چرخوند و چیریغز (مثلا صدا کلیده) درو باز کرد و رفتیم داخل
تهیونگ : چاگیا سریع باید حاضر شیم
آدلیا : میدونم
باهم به سمت اتاق رفتیم
تهیونگ فورا رفت و دوش گرف ، توی اون مدت من لباسامو انتخاب کردم
بعد از چند مین تهیونگ اومد و بلافاصله من رفتم و یه دوش ۱۵ مینی گرفتم و اومدم
موهامو خشک کردم و اتو زدم
تهیونگ : چاگیا بیا کرواتمو ببند
به سمتش رفتم و کرواتشو بستم
و دوباره رفتم جلوی اینه و لوازم روتین پوستیمو برداشتم و روتین پوستیمو زدم
لباسامو پوشیدم و یه آرایش ملایم انجام دادم و کفشامو پوشیدم
تهیونگ : تموم شد؟
آدلیا : آره بریم دیرمون شد
تهیونگ : .........
- ۲۰۶
- ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط