فساد محمدرضا پهلوی(6) علم در جای جای خاطرات خود به عیاشیه
فساد محمدرضا پهلوی(6) علم در جای جای خاطرات خود به عیاشیهای شاه و خود اشاره میکند. او نشان میدهد که حتی از آوردن دختران ساده به کاخ نیز خودداری نمیکردند. علم دختری را برای شاه به کاخ آورد که خودش میگوید: «دخترک یا خل وضع است یا درست حسابی مایه دردسر است.»
او در مورد سادگی این دختر به شاه میگوید: «آن قدر ساده است که علناً مرا به جای شاه گرفت، تعظیم غرایی کرد و بعد هم خودش را انداخت توی بغل من … نمیدانستم با چه زبانی به او بگویم که من شاه نیستم.»
علم در جای دیگر از خاطراتش داستانی را نقل میکند که اوایل سال ۵۵ دوست دختر سوئدی شاه در اثر خوردن چغاله بادام دل درد گرفته بود و اشتباهاً دکتر را برای دوست دختر فرانسوی علم بردهاند.
شاه نه تنها در ایران بیمهابا و بیاعتنا با ارزشهای ملت ایران دست به فساد میزد، بلکه بی هیچ توجهی به شأن یک پادشاه در خارج از کشور نیز از هیچ تظاهری به فساد کوتاهی نمیکرد.
شاه در یکی از سفرهای خود به ونیز از فرماندار شهر تقاضای زن میکند. فرماندار پاسخ میدهد: «این کار مربوط به رئیس پلیس است.» وقتی این داستان به آندره ئوتی نخستوزیر ایتالیا رسید از بیشخصیتی شاه تعجب کرد .گفت: «این تقاضا را عاری از نشانهی نجیبزادگی» میدانم.
مسئله زنبارگی شاه را در خارج از کشور همهی طرفداران شاه روایت کردهاند. علی شهبازی محافظ شاه مینویسد علم برای عیاشی شاه در خارج از کشور نیز تشکیلاتی درست کرده بود و «عدهای مأموریت داشتند که در خارج از کشور هنگام مسافرت برای او قبلاً همه چیز را آماده کنند؛
البته اکثراً در مسافرتها اردشیر زاهدی و حسین دانشور و سرهنگ جهانبینی و مصطفی نامدار سفیر شاه در اطریش عهدهدار آوردن خانمهای متعددی بودند. از همه فعالتر محمود خوانساری بود که دختران دانشجوی ایرانی را میآورد.»
شاهی که دیوانه عیاشی بود
او در مورد سادگی این دختر به شاه میگوید: «آن قدر ساده است که علناً مرا به جای شاه گرفت، تعظیم غرایی کرد و بعد هم خودش را انداخت توی بغل من … نمیدانستم با چه زبانی به او بگویم که من شاه نیستم.»
علم در جای دیگر از خاطراتش داستانی را نقل میکند که اوایل سال ۵۵ دوست دختر سوئدی شاه در اثر خوردن چغاله بادام دل درد گرفته بود و اشتباهاً دکتر را برای دوست دختر فرانسوی علم بردهاند.
شاه نه تنها در ایران بیمهابا و بیاعتنا با ارزشهای ملت ایران دست به فساد میزد، بلکه بی هیچ توجهی به شأن یک پادشاه در خارج از کشور نیز از هیچ تظاهری به فساد کوتاهی نمیکرد.
شاه در یکی از سفرهای خود به ونیز از فرماندار شهر تقاضای زن میکند. فرماندار پاسخ میدهد: «این کار مربوط به رئیس پلیس است.» وقتی این داستان به آندره ئوتی نخستوزیر ایتالیا رسید از بیشخصیتی شاه تعجب کرد .گفت: «این تقاضا را عاری از نشانهی نجیبزادگی» میدانم.
مسئله زنبارگی شاه را در خارج از کشور همهی طرفداران شاه روایت کردهاند. علی شهبازی محافظ شاه مینویسد علم برای عیاشی شاه در خارج از کشور نیز تشکیلاتی درست کرده بود و «عدهای مأموریت داشتند که در خارج از کشور هنگام مسافرت برای او قبلاً همه چیز را آماده کنند؛
البته اکثراً در مسافرتها اردشیر زاهدی و حسین دانشور و سرهنگ جهانبینی و مصطفی نامدار سفیر شاه در اطریش عهدهدار آوردن خانمهای متعددی بودند. از همه فعالتر محمود خوانساری بود که دختران دانشجوی ایرانی را میآورد.»
شاهی که دیوانه عیاشی بود
۶.۴k
۱۹ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.