دو پارتی تهیونگ
اینجا یه مدرسه جادوییه از فرشته گرفته تا انسان و خون آشام و...
ویو ا.ت
دسته گلی که از روبان درست کرده بودم و پنج ساعت وقتمو گرفته بود برداشتم برای تهیونگم بود میدونم که اون دوستم نداره اما من تلاشمو براش میکنم
همه بچه ها توی سالن غذا خوری بودن تهیونگو اکیپشونم داشتن کم کم میرفتن رفتن جلوی تهیونگ
دسته گلمو جلوش گرفتم
+سلام ته ته اینو خودم برات درست کردم
انگشت اشارشو گذاشت روی پیشونیم
-اَیشش بازم این دختره صدبار بهت نگفتم منو اینجوری صدا نزن تو خیلی احمقی من اصلا دوست ندارم چرا فقط گورتو گم نمیکنی؟
اکیپش شروع کردن به خندیدن
و تمام سالن مارو نگاه میکردن
+ولی تهیونگ من خیلی دوست دارم
-اوفف چقدر دیگه باید بهت بگم،من ازت متنفرممم
+چرا آخه(بغض)
-تو اصلا تایپم نیستی،تو یه موجود دیگه ای منو تو اصلا بهم نمیخوریم من سه سال ازت بزرگترم بازم دلیل بیارممم؟
جونگ گیو:احمق کوچولو گورتو گم کن میبینی که تهیونگ هیچ حسی بهت نداره
+تهیونگااا من چجوری بودم عاشقم میشدی؟
-هه خفه شو من هیچوقت عاشقت نمیشم
جونگ گیو:وایسا تهیونگ،ببین کوچولو اگه انسان بودی اونوقت تهیونگ عاشقت میشد
+چ چی
و دوباره همشون خندیدن این دفعه کل سالن خندیدن
تهیونگ صورتشو نزدیکم کردو گفت
-ثابت کن عاشقمی
یه امید توی دلم جوونه زد یعنی اگه بتونم ثابت کنم اونم عاشقم میشه؟
+چجوری؟(ذوق)
دخترک با چشمای مشکیه براقش درحالی که لبخند ملیحی روی صورتش بود اینو پرسید
پسرک نیش خند زدو گفت
-الان بهت میگم
از تو جیبش یه خنجر بیرون آورد
-اگه عاشقمی ثابت کنو اینو توی قلبت فرو کن
و چاقو رو توی دست دخترک گذاشت
+چی؟(اشک)
-هه
دخترک با گریه بدو بدو از سالن بیرون رفت
همه شروع به خندیدن کردن
-دیگه سمتم پیداش نمیشه
اگه دوست داشتین لایکو کامنت فراموش نشه
ویو ا.ت
دسته گلی که از روبان درست کرده بودم و پنج ساعت وقتمو گرفته بود برداشتم برای تهیونگم بود میدونم که اون دوستم نداره اما من تلاشمو براش میکنم
همه بچه ها توی سالن غذا خوری بودن تهیونگو اکیپشونم داشتن کم کم میرفتن رفتن جلوی تهیونگ
دسته گلمو جلوش گرفتم
+سلام ته ته اینو خودم برات درست کردم
انگشت اشارشو گذاشت روی پیشونیم
-اَیشش بازم این دختره صدبار بهت نگفتم منو اینجوری صدا نزن تو خیلی احمقی من اصلا دوست ندارم چرا فقط گورتو گم نمیکنی؟
اکیپش شروع کردن به خندیدن
و تمام سالن مارو نگاه میکردن
+ولی تهیونگ من خیلی دوست دارم
-اوفف چقدر دیگه باید بهت بگم،من ازت متنفرممم
+چرا آخه(بغض)
-تو اصلا تایپم نیستی،تو یه موجود دیگه ای منو تو اصلا بهم نمیخوریم من سه سال ازت بزرگترم بازم دلیل بیارممم؟
جونگ گیو:احمق کوچولو گورتو گم کن میبینی که تهیونگ هیچ حسی بهت نداره
+تهیونگااا من چجوری بودم عاشقم میشدی؟
-هه خفه شو من هیچوقت عاشقت نمیشم
جونگ گیو:وایسا تهیونگ،ببین کوچولو اگه انسان بودی اونوقت تهیونگ عاشقت میشد
+چ چی
و دوباره همشون خندیدن این دفعه کل سالن خندیدن
تهیونگ صورتشو نزدیکم کردو گفت
-ثابت کن عاشقمی
یه امید توی دلم جوونه زد یعنی اگه بتونم ثابت کنم اونم عاشقم میشه؟
+چجوری؟(ذوق)
دخترک با چشمای مشکیه براقش درحالی که لبخند ملیحی روی صورتش بود اینو پرسید
پسرک نیش خند زدو گفت
-الان بهت میگم
از تو جیبش یه خنجر بیرون آورد
-اگه عاشقمی ثابت کنو اینو توی قلبت فرو کن
و چاقو رو توی دست دخترک گذاشت
+چی؟(اشک)
-هه
دخترک با گریه بدو بدو از سالن بیرون رفت
همه شروع به خندیدن کردن
-دیگه سمتم پیداش نمیشه
اگه دوست داشتین لایکو کامنت فراموش نشه
۸.۴k
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.