به نرسیدنها عادت کردهام، جزئی از وجودم شدهاند، حتی در تمامی داستانها و تصوراتِ پرداختهی ذهنم، خسته و پریشانم، گوشهای افتادهام و در حال سوگواری برای تلاشهای بیسرانجام میباشم.