چانمین
#چانمین
#پارت۷
سونگمین : چیو بگم ؟
چان : دوست دارم
سونگمین : دوست دارم چانی
همون لحظه شروع کرد به بوسیدنم بهم شک وارد شد داشتم تازه لود میشدم که از کمرم گرفت و برد طرف خودش نشوندم رو دیکش
ییییااااا خخخخخددددداااااا حاجی ریدم چرا انقدر دیکش بزرگه الان اگه یه وقت به سرش بزنه بخواد کارای بد بد کنه من اینو چیکار کنم ؟
داره چیکار میکنه
ویو نویسنده
چان سونگمین و میزاره رو میز بعد دوباره میبوستش دستشو میبره سمت شلوار سونگمین و درش میاره انگشت اشارشو وارد سونگمین میکنه صدای ناله های سونگمین تو دهن چان خفه میشه بعد نوبت انگشت دومه واردش میکنه سونگمین سعی میکنه پاهاش و ببنده ولی چان با پاهاش پاهای سونگمین و از هم جدا میکنه و از لبای سونگمین دست میکشه و با یه پوزخند به لبای زخمی سونگمین نگاه میکنه بعد انگشت سومشو وارد سونگمین میکنه که سونگمین شروع میکنه به ناله کردنای بلند بعد از چندثانیه چان ازش میکشه بیرون
سونگمین : تموم شد ؟
چان : تازه شروع شده
بهد دیکشو وارد سونگمین و میکنه شروع میکنه به تلمبه زدن
سونگمین با بیشترین ولوم صداش شروع میکنه به ناله کردن بعد از چند دقیقه چان دیکشو از سونگمین میکشه بیرون و به وضعیت پسرکوچولوش نگا میکنه
پاهای بازی که برای اون بازشدن سوراخی که به خاطر اون قرمز و خیس شدن شکمی که بالا پایین میشد چون پسر کوچولوش و به نفس نفس زدن انداخته بود لبای زخمی که به اون زخمشون کرده بود یه پوزخند زد و پاپیش و بغل کرد و به سمت اتاقش
رفت و پسر کوچولوش و گذاشت روی تخت غذای سونگمینو داد و بغلش کرد
چان : عاشقتم پاپی کوچولوم
سونگمین : منم همینطور چانی منم خیلی عاشقتم
هم و بغل کردنو خوابیدن
╭─────┈┈┈.°୭̥
╰┈END
#پارت۷
سونگمین : چیو بگم ؟
چان : دوست دارم
سونگمین : دوست دارم چانی
همون لحظه شروع کرد به بوسیدنم بهم شک وارد شد داشتم تازه لود میشدم که از کمرم گرفت و برد طرف خودش نشوندم رو دیکش
ییییااااا خخخخخددددداااااا حاجی ریدم چرا انقدر دیکش بزرگه الان اگه یه وقت به سرش بزنه بخواد کارای بد بد کنه من اینو چیکار کنم ؟
داره چیکار میکنه
ویو نویسنده
چان سونگمین و میزاره رو میز بعد دوباره میبوستش دستشو میبره سمت شلوار سونگمین و درش میاره انگشت اشارشو وارد سونگمین میکنه صدای ناله های سونگمین تو دهن چان خفه میشه بعد نوبت انگشت دومه واردش میکنه سونگمین سعی میکنه پاهاش و ببنده ولی چان با پاهاش پاهای سونگمین و از هم جدا میکنه و از لبای سونگمین دست میکشه و با یه پوزخند به لبای زخمی سونگمین نگاه میکنه بعد انگشت سومشو وارد سونگمین میکنه که سونگمین شروع میکنه به ناله کردنای بلند بعد از چندثانیه چان ازش میکشه بیرون
سونگمین : تموم شد ؟
چان : تازه شروع شده
بهد دیکشو وارد سونگمین و میکنه شروع میکنه به تلمبه زدن
سونگمین با بیشترین ولوم صداش شروع میکنه به ناله کردن بعد از چند دقیقه چان دیکشو از سونگمین میکشه بیرون و به وضعیت پسرکوچولوش نگا میکنه
پاهای بازی که برای اون بازشدن سوراخی که به خاطر اون قرمز و خیس شدن شکمی که بالا پایین میشد چون پسر کوچولوش و به نفس نفس زدن انداخته بود لبای زخمی که به اون زخمشون کرده بود یه پوزخند زد و پاپیش و بغل کرد و به سمت اتاقش
رفت و پسر کوچولوش و گذاشت روی تخت غذای سونگمینو داد و بغلش کرد
چان : عاشقتم پاپی کوچولوم
سونگمین : منم همینطور چانی منم خیلی عاشقتم
هم و بغل کردنو خوابیدن
╭─────┈┈┈.°୭̥
╰┈END
- ۹.۸k
- ۲۵ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط