*«پارت 2 رمان عشق تو»
*«پارت 2 رمان عشق تو»
امیر:پس یه بار میام باهم والیبال بازی کنیم کوچولو
سارا:باشه حالا میبینم کی کوچولوعه
امیر:میشه بری به اون آقا بگی ماشینشو از سر راهم برداره
سارا:من برم!؟
امیر:اره دیگه
سارا:آخه من بزرگم خجالت میکشم اون پسرا اونجا نشستن رد شم جلوشون
امیر:یعنی الان کنار من نشستی خجالت نمیکشی
سارا:نمیدونستم چی باید بگم
گفتم تو آخه فامیلی من اونها رو نمیشناسم
امیر:بهش لبخند زدم گفتم باشه خودم میرم بهش میگم
من میخوام برم کاری نداری؟
سارا:نه مواظب خودت باش
امیر:توهم همین طور خداحافظ
سارا:خداحافظ
نمیدونستم باید چه کار کنم بهش بگم دوسش دارم یا نه
آخه الان بهم میگه تو اصلا میدونی عشق چیه هعی ولش کن فعلا زوده بهش نمیگم
#کپی_ممنوع.
امیر:پس یه بار میام باهم والیبال بازی کنیم کوچولو
سارا:باشه حالا میبینم کی کوچولوعه
امیر:میشه بری به اون آقا بگی ماشینشو از سر راهم برداره
سارا:من برم!؟
امیر:اره دیگه
سارا:آخه من بزرگم خجالت میکشم اون پسرا اونجا نشستن رد شم جلوشون
امیر:یعنی الان کنار من نشستی خجالت نمیکشی
سارا:نمیدونستم چی باید بگم
گفتم تو آخه فامیلی من اونها رو نمیشناسم
امیر:بهش لبخند زدم گفتم باشه خودم میرم بهش میگم
من میخوام برم کاری نداری؟
سارا:نه مواظب خودت باش
امیر:توهم همین طور خداحافظ
سارا:خداحافظ
نمیدونستم باید چه کار کنم بهش بگم دوسش دارم یا نه
آخه الان بهم میگه تو اصلا میدونی عشق چیه هعی ولش کن فعلا زوده بهش نمیگم
#کپی_ممنوع.
۳۷۲
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.