عضو هشتم:
عضو هشتم:
ویو آت
رفتم دم در خونشون نفس عمیق کشیدم و در زدم
تق تق(مثلاً داره در میزنه🙄😂)
ن:بچه ها بیاین درو باز کنین فکر کنم همون دختر
بقیه :باشه
با هم درو باز کردن
آت: یهو دیدم در باز شد و و هر هفتاشون رو دیدم عرررررر
که یهو چشمام سیاهی رفت....
خ
م
ا
ر
ی
ویو آت
رفتم دم در خونشون نفس عمیق کشیدم و در زدم
تق تق(مثلاً داره در میزنه🙄😂)
ن:بچه ها بیاین درو باز کنین فکر کنم همون دختر
بقیه :باشه
با هم درو باز کردن
آت: یهو دیدم در باز شد و و هر هفتاشون رو دیدم عرررررر
که یهو چشمام سیاهی رفت....
خ
م
ا
ر
ی
۱.۵k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.