اگه کسی باشه که رو برگه برات بنویسه نگرانت میشم نازکی رنج

اگه کسی باشه که رو برگه برات بنویسه نگرانت میشم نازکی رنجوری. توی ظاهر اما، یاغی و مغروری. اگه کسی باشه که بدونه چقدر ضعیفی اما یه جوری برخورد کنه که موضع قدرتتو باور کنی. اگه کسی باشه که بدونه چشمات فقط میخندن توی قاب چوبی، یا واقعنی روبراهی و خوبی، شاید کمتر ترسناک باشه، کمترتر خجالت آور باشه، و بیشترتر امن. امنیت همون واژه ای بود که خیلی چیزارو ازت میگرفت، اما بهت یه حس عمیق تر میداد.
شبیه جایزه ی صد میلیون دلاری‌.
دیدگاه ها (۲)

‏میدان‌ها و قهوه‌خانه‌های بیروتبندرها، هتل‌ها، و کشتی‌هایشهم...

چـو خَنـده بر لـبِ ماتـم رسـیده ، حیـرانم | صائب تبریزی |

یه روزی با کسی روبه‌رو میشین که به گذشته‌ی شما اهمیت نمیده؛چ...

‎من اگر مَرد بودم‎دست زنی را می گرفتم‎پا به پایش فصلها را قد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط