چو خنده بر لب ماتم رسیده حیرانم

چـو خَنـده بر لـبِ ماتـم رسـیده ، حیـرانم

| صائب تبریزی |
دیدگاه ها (۱)

نه تنها جسمم بلکه روحم همیشه با قلبم متناقض بود وباهم سازش ن...

هرکس به وسعت زیبایی‌اش عاشق می‌شودبه عمق معرفتشبه پاکی نفس‌ه...

‏میدان‌ها و قهوه‌خانه‌های بیروتبندرها، هتل‌ها، و کشتی‌هایشهم...

اگه کسی باشه که رو برگه برات بنویسه نگرانت میشم نازکی رنجوری...

گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی صبر کن گوهر شناس قابلی پید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط