ویو مهمونی
ویو مهمونی
با کوک وارد تالار شدیم
همچی بی نظیر بود
کوک دستمو گرفتو گفت
تاحالا دوست پسر نداشتی که نمیتونی درست نقش بازی کنی
میرای.. مگه گذاشتی داشته باشم
کوک..🙄
لی .. سلام اقای جئوت؟
کوک..بله شما باید اقالی باشید درسته
لی..بله
کوک..از اشنایتون خوش بختم
لی ..منم همینطور و شما خانم زیبا
کوک ..دوست دخترم میرای
میرای..از اشنای با شما خوشحالم
لی..منم همینطور
بریم اونجا بشینیم
کوک.بله بفرماید
یک ربع بعد
میرای وای حوصلم سر رفت
کوک..خب چیکار کنم
میرای.. کی میریم
نمیدونم بعد تماس ...
میرای ..هوففف
(لی خیره شده به باهای میرای)
میرای نگاه های اون مرد رو میدید ولی به روی خودش نمیوورد
اما وقتی کوک متوجه نگاه هاش شد دستشو گذاشت روی رون های میرای
(میدای کاملا متوجه شده)
با کوک وارد تالار شدیم
همچی بی نظیر بود
کوک دستمو گرفتو گفت
تاحالا دوست پسر نداشتی که نمیتونی درست نقش بازی کنی
میرای.. مگه گذاشتی داشته باشم
کوک..🙄
لی .. سلام اقای جئوت؟
کوک..بله شما باید اقالی باشید درسته
لی..بله
کوک..از اشنایتون خوش بختم
لی ..منم همینطور و شما خانم زیبا
کوک ..دوست دخترم میرای
میرای..از اشنای با شما خوشحالم
لی..منم همینطور
بریم اونجا بشینیم
کوک.بله بفرماید
یک ربع بعد
میرای وای حوصلم سر رفت
کوک..خب چیکار کنم
میرای.. کی میریم
نمیدونم بعد تماس ...
میرای ..هوففف
(لی خیره شده به باهای میرای)
میرای نگاه های اون مرد رو میدید ولی به روی خودش نمیوورد
اما وقتی کوک متوجه نگاه هاش شد دستشو گذاشت روی رون های میرای
(میدای کاملا متوجه شده)
۸۹۷
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.