گاه از غم او دست ز جان میشوئی

گاه از غم او دست ز جان می‌شوئی
گه قصهٔ آ، به درد دل می‌گوئی

سرگشته چرا گرد جهان می‌پوئی
کو از تو برون نیست کرا می‌جویی

#حضرت_مولانا
دیدگاه ها (۱)

چو دو مرغ دلاویزی به تنگ هم شدیم افسوسهمای من پریدی و مرا بی...

ساقیا ما ز ثریا به زمین افتادیمگوش خود بر دم شش تای طرب بنها...

در دلم بروید، شادی‌ام بشویدمن تاریخی غمگینم...#چارتار

...جانا ز فراق تو این محنت جان تا کیدل در غم عشق تو رسوای جه...

بیـــــمار توام ، روی توام درمـانستجان داروی عاشـــقان رخ جا...

در پردۀ اسرار کسی را ره نیستزین تعبیه، جانِ هیچ‌کس آگه نیست#...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط