ما دو پیراهن بودیم بر یک بند

✍ مـا دو پیراهَن بودیم بَر یک بَند...
⇦یـکـی را بـاد بُـرد...
✍ دیگـری را باران هَر روز خیس میکُـند...
دیدگاه ها (۶)

طرحِ کمرنگی بودم از عشق نقطه چینی از خویش...تو تمامم کردی

در آخرین عکسمانآنقدر دوستم داریکه باورم نمی‌شودرفته ‌ای ...

#عشقـــمصدایٍ گام های تو؛ ↶ضربانٍ زندگیٍ من است؛ ↶بامن راه ب...

دورتر هم برویمن بهتـــومی‌اندیشم ...از تماشای سراب ِ تـــوخو...

صحنه‌هایی از تظاهرات روز گذشته در بروکسل در حمایت از #فلسطین...

من محکومم…مثل شمعی که در طوفان می‌سوزد و هر لحظه نورش کم‌رنگ...

بسم رب الحسین❤بعد از پنجاه‌و‌اندی روز که از فصل پاییز گذشته ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط