من محکومم

من محکومم…
مثل شمعی که در طوفان می‌سوزد
و هر لحظه نورش کم‌رنگ‌تر می‌شود.
به عشقی که پایانی ندارد،
به خاطراتی که مثل سایه‌های شب،
همه جا دنبال من می‌آیند و آرامم نمی‌گذارند.
هر نگاهت، هر خنده‌ات،
هر لحظه‌ی با تو بودن،
مثل بارانی بی‌پایان است
که بر روی قلبم فرو می‌ریزد،
و من خیس و تنها،
زیر این باران،
فقط یاد تو را در آغوش می‌گیرم.🫂🫀

‌‌‎‎‎‎‎ ‌‌
دیدگاه ها (۵)

اگه حضور یه نفر بتونهنبودِ همه‌چیزو جبران کنهاون ی نفر کیه؟🙂...

بی تو پاییز من ای یارپر از تنهاییست...🍂💫‌‌‎‎‎‎‎ ‌‌

دو........

یک........

رمـان زخٰم عشق تـو پـارت هشت🌷✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ...

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط