او زن بود
او زن بود!
یک زن غمگین...
از آنها که موهایش را نمی بافت!
حرفهایش را به کسی نمی گفت؛
و شبها معشوقش را که در بالش خاک کرده بود در آغوش می کشید!!
او زن بود!
که می توانست چند روز چیزی نخورد نخوابد و ساعت ها به یکجا خیره شود.
من برایش دشت آورده بودم روی سینه ام که سر بگذارد؛ او اما زن بود!
از آنها که سیگارش را به آتش می سپرد اما فراموش می کرد بکشد،
یک #زن غمگین که تخت خوابش برای دو نفر جا نداشت...
یک زن غمگین...
از آنها که موهایش را نمی بافت!
حرفهایش را به کسی نمی گفت؛
و شبها معشوقش را که در بالش خاک کرده بود در آغوش می کشید!!
او زن بود!
که می توانست چند روز چیزی نخورد نخوابد و ساعت ها به یکجا خیره شود.
من برایش دشت آورده بودم روی سینه ام که سر بگذارد؛ او اما زن بود!
از آنها که سیگارش را به آتش می سپرد اما فراموش می کرد بکشد،
یک #زن غمگین که تخت خوابش برای دو نفر جا نداشت...
- ۱.۳k
- ۲۴ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط