فیک کاچان🌚🍷

فیک کاچان🌚🍷
part 3
بالاخره تودوروکی از بیمارستان مرخص شد. کاچان قبول کرد که تا خوابگاه همراهیش کنه و کمکش کنه راه بره. پاش صدمه زیادی ندیده بود اما هنوز سختش بود راه بره. وقتی رسیدن به خوابگاه دکو و کیریشیما خداحافظی کردن و با خمیازه رفتن سمت اتاقاشون. کاچان و شوتو هنوز هم داشتن راه میرفتن.
شوتو: کاچان؟
کاچان: هوم؟
شوتو: دوست دارم!
کاچان شبیه گوجه فرنگی که چه عرض کنم، لبو شد😁
کاچان به راهش ادامه داد و حرفی نزد. وقتی رسید به اتاق شوتو، صداش زد.
کاچان: شوتو.... شوتو؟ رسیدیم!
شوتو سرش رو رو شونه کاچان گذاشته بود و خوابش برده بود.
کاچان سری تکون داد و شوتو رو روی تختش گذاشت.
خودشم رفت و نشست رو تختش و همینطور سقفو نگاه کرد.
کاچان ویو
خوابم نمیبره. چیکار کنم؟
تق تق
این وقت شب کیه یعنی؟
درو باز کردم.
دکو: اممم... کاچان؟
کاچان: نگو تو هم خوابت نمیبره نفله؟
دکو: هیم
کاچان: ( با حرص) بیا تو
دکو: راستش کاچان یه چیزی میخواستم بگم
کاچان: زود بنال برو
دکو: از وقتی رفتیم بیمارستان، خیلی عوض شدی!
کاچان: گل بگیر نفله... من عوض نشدم و نخواهم شد!
دکو: باشه... شب بخیر! صبح میبینمت!
کاچان:.....