> < A captive of his group > <
>_< A captive of his group >_<
part ۴
ا/ت ویو
داشتیم صحبت میکردیم ک پدر از در اومد داخل و داشت ب ما نگاه میکرد و من و جانگ می هول شده بودیم و با این سرو وضعی ک ما داشتیم مطمئن بودم ی عالمه سوال ازمون میپرسه اومد و رو مبله کنار میز نشت و با خوتسردی تمام ب مادوتا نگاه میکرد
_شما دوتا چتونه؟ چرا اینجوری نگاه میکنین؟
~ه.. هیچی چ.. چیزی نیس
_جانگ می دخترم چرا لکنت گرفتی
+پدر چیزی نیس هیچی
_عاا باشه ی قرار داد هس ک باید امضا کنی
+من؟
_اره
+اخه پدر من ک کاره ای نیستم
_چرا دیگه تو وارثه این شرکتی باید امضا کنی
+اها خب باشه بزارید بعد امضا میکنم
_فراموش نکنی
+باشه باشه
و از اتاق رفت بیرون
با رفتن پدر هر دومون نفسه راحتی کشیدیم و جانگ می روی مبل نشست و ب من زل زد و گفت: خب بگو چی شنیدی
+اها خب داشتم از شرکت میرفتم بیرون ک ی صدایه خفه شنیدم و دیدم از اون کوچه کنار شرکت صدا میاد وقتی رفتم دس و پای و دهن ی زن رو بسته بودن ودوتا مرد داشتن بهش نگاه میکردن چهرشون رو خوب ندیدم چون ماسک داشتن.....
~خب اینا ک منم دیدم ماسک داشتن اصله مطلب رو بگو
+آییش نپر وسط حرفم
_خب
+ چهارتا مرده گندم کنارشون بودن انگار بادیگاردی چیزی بودن داشتن ب دختره میگفتن ک چی دیده یا شنیده دختره هم دهنش بسته بود و اون یکی ک سوالو ازش پرسید دهنش و باز کرد و گفت داد و بیداد بکنی میکشمت
دختره هم ب گریه افتاد و گفت: اقایه کیم من هیچی ندیدم هیچی نشنیدم
و فهمیدم ک فامیلیش کیمه
~عااا همین
+اره دیگه بعد من ب تو زنگ زدم و اون مرده ک فامیلیش کیم بود زد تو گوش دختره ک بادستم جیغمو خفه کردم و تو بدترش کردی
~اره اگه من جیغ نمیزدم مطمئنن فهمیده بودی ک چی میگن
+درسته
~احمق(با دوتا انگشت محکم زد رو پیشونیه ا/ت)
+آییی دردم اومد(دستش رو گذاشت رو پیشونیش)
~حقته دختره احمق
+چرا اگه میفهمیدیم میتونستیم اونا رو ب پلیس گزارش بدیم
~اونوقت ب چ علت؟
+ادم ربایی
~خب با کدوم مدرک؟
+اون دختره
~اونوقت از کجا اون دختره رو بیاریم
+عاا ب اینجاش فکر نکرده بودم
~احمق (دوباره زد رو پیشونیش)
+آیییی بدجنس
~میدونی ک ب حق میزنم
+بدجنس
~خیله خب قرار داد رو امضا کن
+چی؟ کدوم
~خنگ (میخواست بزنه رو پیشونیش ک ا/ت دستش رو گرفت)
+هاهاها دیگه نتوستی
~ایششش اون قرار داده رو امضا کن
+باشه
قرار داد رو برداشت و شروع کرد ب خوندن قرارداده کاری بودو..........
۲۰لایک برای پارت بعدو ۴تا فالور
خب تا چند روز دیگه خدانگهدار
part ۴
ا/ت ویو
داشتیم صحبت میکردیم ک پدر از در اومد داخل و داشت ب ما نگاه میکرد و من و جانگ می هول شده بودیم و با این سرو وضعی ک ما داشتیم مطمئن بودم ی عالمه سوال ازمون میپرسه اومد و رو مبله کنار میز نشت و با خوتسردی تمام ب مادوتا نگاه میکرد
_شما دوتا چتونه؟ چرا اینجوری نگاه میکنین؟
~ه.. هیچی چ.. چیزی نیس
_جانگ می دخترم چرا لکنت گرفتی
+پدر چیزی نیس هیچی
_عاا باشه ی قرار داد هس ک باید امضا کنی
+من؟
_اره
+اخه پدر من ک کاره ای نیستم
_چرا دیگه تو وارثه این شرکتی باید امضا کنی
+اها خب باشه بزارید بعد امضا میکنم
_فراموش نکنی
+باشه باشه
و از اتاق رفت بیرون
با رفتن پدر هر دومون نفسه راحتی کشیدیم و جانگ می روی مبل نشست و ب من زل زد و گفت: خب بگو چی شنیدی
+اها خب داشتم از شرکت میرفتم بیرون ک ی صدایه خفه شنیدم و دیدم از اون کوچه کنار شرکت صدا میاد وقتی رفتم دس و پای و دهن ی زن رو بسته بودن ودوتا مرد داشتن بهش نگاه میکردن چهرشون رو خوب ندیدم چون ماسک داشتن.....
~خب اینا ک منم دیدم ماسک داشتن اصله مطلب رو بگو
+آییش نپر وسط حرفم
_خب
+ چهارتا مرده گندم کنارشون بودن انگار بادیگاردی چیزی بودن داشتن ب دختره میگفتن ک چی دیده یا شنیده دختره هم دهنش بسته بود و اون یکی ک سوالو ازش پرسید دهنش و باز کرد و گفت داد و بیداد بکنی میکشمت
دختره هم ب گریه افتاد و گفت: اقایه کیم من هیچی ندیدم هیچی نشنیدم
و فهمیدم ک فامیلیش کیمه
~عااا همین
+اره دیگه بعد من ب تو زنگ زدم و اون مرده ک فامیلیش کیم بود زد تو گوش دختره ک بادستم جیغمو خفه کردم و تو بدترش کردی
~اره اگه من جیغ نمیزدم مطمئنن فهمیده بودی ک چی میگن
+درسته
~احمق(با دوتا انگشت محکم زد رو پیشونیه ا/ت)
+آییی دردم اومد(دستش رو گذاشت رو پیشونیش)
~حقته دختره احمق
+چرا اگه میفهمیدیم میتونستیم اونا رو ب پلیس گزارش بدیم
~اونوقت ب چ علت؟
+ادم ربایی
~خب با کدوم مدرک؟
+اون دختره
~اونوقت از کجا اون دختره رو بیاریم
+عاا ب اینجاش فکر نکرده بودم
~احمق (دوباره زد رو پیشونیش)
+آیییی بدجنس
~میدونی ک ب حق میزنم
+بدجنس
~خیله خب قرار داد رو امضا کن
+چی؟ کدوم
~خنگ (میخواست بزنه رو پیشونیش ک ا/ت دستش رو گرفت)
+هاهاها دیگه نتوستی
~ایششش اون قرار داده رو امضا کن
+باشه
قرار داد رو برداشت و شروع کرد ب خوندن قرارداده کاری بودو..........
۲۰لایک برای پارت بعدو ۴تا فالور
خب تا چند روز دیگه خدانگهدار
۶.۴k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.