یادم ت

یادمِ ﯾﻪ ﺷﺐ ﺑﺭﺍﺵ ﻓﺮﺳتـﺎﺩﻡ :
ﺩﻟـﻢ ﺑﺮﺍﺕ ﺗﻨﮔـ ﺷـﺪﻩ
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ :
ﻛﻤـﺘﺮ ﺑﻬﻢ ﻓﻜﺮ ﻛﻦ ﺗـﺎ ﺩﻟﺘﻨـﮕﻢ ﻧﺸﻲ
ﺍﻭن ﺸﺐ ﺗﺎ ﺧﻮﺩِ ﺻﺒــح ﮔﺮﻳﻪ ﻛـﺮﺩﻡ . . . .
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮِ ﺑﻲ ﻋﻼﻗﻪ ﺑﻮﺩﻧﺵ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ . . .
ﺑﺮﺍﻱِ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺍﺻﻼً ﻧﻔﻬﻤﻴﺪ ﺩﻟﺘﻨﮕﯾﻢ ﺩﺳـﺖِ ﺧﻮﺩﻡ نیست !
ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺑﻪ ﺟـﺎﻱ ﻛﻤـﺘﺮ " ﻫﻴـﭽﻮﻗـﺖ" ﺑﻬـﺶ ﻓـﻜــ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩﻡ !
گذشــت...
کم کم تنهایٓــم گذاشت...
گفتم بی تو نمیتــوانم و گفت:
کار نشد ندارد هستند کسانی که جایم را پُــر کنــنـد...
زمانِ زیــادی گذشتـه است
و افراد زیـادی آمـدند و چند سـوایی بودنـد و رفتنـد ...
اما همچنان اوست تنهـا فرد محـبوب زندگیـٓم...
آمده است که بیاید
و ببینـد که کار نشُـد داشت
و نشُد که نشُد که نشُد ...
عادت عجیـبیست دیدن عکس هایت...
بغض کردنم...
ریختن اشک هایم...
خیس شدن عکست...
و شکستنم...
این ها فقط ذره ای از قبال نبودنی بود
که به آسـانی انتخـابش کردی...
به خیالِ آنکـه فراموش میشوی...
کجایی که ببینی نشُد که نشُد که نشُد ... :)
دیدگاه ها (۲)

از دنیا دل کندمبحث عشق و عاشقی نیستخم شد کمر اعتمادهایم...ای...

" ﺩﻟـﻢ "ﺑﻬــﺎﻧﻪ ﯼ " ﺗـــﻮ " ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ !ﺗــــﻮ ﻣﯽ ﺩﺍﻧــﯽ ﺑﻬﺎﻧﻪ ...

رفتو تنها شدم تو شبا با خودمدلهره دارمو از خودم بیخودماونکه ...

پسری هرروز سرقبری اشک میریخیت وهرروز به ان قبر سرمیزدنظر پیر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط