این قسمت دارای سم هستش کنار خودتون اسید داشته باشید 😂💔
این قسمت دارای سم هستش کنار خودتون اسید داشته باشید 😂💔
ღ꧁ღ╭⊱ꕥ ☆══✿══☆ ꕥ⊱╮ღ꧂ღ
ویو رزی
صبح از خواب بیدار شدم تا صبحانه درست کنم
تا ساعت ۶ خیلی مونده برم کرم بریزم
خوبببببب اول نانا
رفتم تو اتاق نانا بهله مثل همیشه پر آشغال بود😐
یکم تمیز باش چثافت مثلا دختری خداروشکر چیفویو خودش یه پا زنه😂💔
رفتم کنار گوشش جیغ زدم
رزی: بیدارررررررررررررررررر شوووووووووووووووووو غذاااااااا تووووووووو آیساننننننن خوردددددددد
نانا هم عین جن زده ها دوید رفت تو آشپزخونه 😂
نانا از پایین داد زد
نانا:ایشالا بری زیر گللللللللللل صگگگگگگگگگگگگ حالا کنترل کووووووو*داد
رزی: همون جا روی مبلهههههه*داد
و بهله آیسان عین آدم بیدار شد رفت تا مواد رو حاضر کنه
بریم حلی رو بیدار کنیمممممم
تا در اتاق حلی رو باز کردم آب یخ ریخت روم
رزی:یخخخخخخ زدمممم
توکا و حلی:جرررررر
حالا رزی بدو توکا و حلی بدو
رزی:اول صبحی کرم میریزننننننننن💢💢💢💢*داد
حلی:آرهههههههه ران گفت از آببببب یخخخخخخ بدت میاددددددد*داد و خنده
توکا به آیسان پناه برد حلی هم به نانا
نانا هم خیلی شیک و مجلسی با لگد انداختش اونور
رزی هم از موقعیت استفاده کرد با ملاقه افتاد به جون حلی
و حلی رفت تا با خدا چایی بنوشه
خدا: حلی دلیل مرگت چی بود؟
حلی:خواهر شوهرم با ملاقه افتاد به جونم
خدا:........میتونی برگردی سلام منو به خواهر شوهرت برسون
حلی:باش
*مکان پیش بقیه
رزی:عرررررررر زن داداشمو کشتمممممم
حلی: نه نکشتی زندم
نانا:عه جن
توکا آیسان:ااااااااااا*داد
حلی:گودرت راستی رزی خدا سلام رسوند
رزی:😐
رزی نگاه ساعت کرد دید ۶ شده
ღ꧁ღ╭⊱ꕥ ☆══✿══☆ ꕥ⊱╮ღ꧂ღ
تیماممممممممم
پارت بعد دو زوج گوگولی بهم میرسنننننن
یکیش خودمم😉
بنظرتون اون یکی کیه؟
راهنمایی زن زندگیه😂💔
ღ꧁ღ╭⊱ꕥ ☆══✿══☆ ꕥ⊱╮ღ꧂ღ
ویو رزی
صبح از خواب بیدار شدم تا صبحانه درست کنم
تا ساعت ۶ خیلی مونده برم کرم بریزم
خوبببببب اول نانا
رفتم تو اتاق نانا بهله مثل همیشه پر آشغال بود😐
یکم تمیز باش چثافت مثلا دختری خداروشکر چیفویو خودش یه پا زنه😂💔
رفتم کنار گوشش جیغ زدم
رزی: بیدارررررررررررررررررر شوووووووووووووووووو غذاااااااا تووووووووو آیساننننننن خوردددددددد
نانا هم عین جن زده ها دوید رفت تو آشپزخونه 😂
نانا از پایین داد زد
نانا:ایشالا بری زیر گللللللللللل صگگگگگگگگگگگگ حالا کنترل کووووووو*داد
رزی: همون جا روی مبلهههههه*داد
و بهله آیسان عین آدم بیدار شد رفت تا مواد رو حاضر کنه
بریم حلی رو بیدار کنیمممممم
تا در اتاق حلی رو باز کردم آب یخ ریخت روم
رزی:یخخخخخخ زدمممم
توکا و حلی:جرررررر
حالا رزی بدو توکا و حلی بدو
رزی:اول صبحی کرم میریزننننننننن💢💢💢💢*داد
حلی:آرهههههههه ران گفت از آببببب یخخخخخخ بدت میاددددددد*داد و خنده
توکا به آیسان پناه برد حلی هم به نانا
نانا هم خیلی شیک و مجلسی با لگد انداختش اونور
رزی هم از موقعیت استفاده کرد با ملاقه افتاد به جون حلی
و حلی رفت تا با خدا چایی بنوشه
خدا: حلی دلیل مرگت چی بود؟
حلی:خواهر شوهرم با ملاقه افتاد به جونم
خدا:........میتونی برگردی سلام منو به خواهر شوهرت برسون
حلی:باش
*مکان پیش بقیه
رزی:عرررررررر زن داداشمو کشتمممممم
حلی: نه نکشتی زندم
نانا:عه جن
توکا آیسان:ااااااااااا*داد
حلی:گودرت راستی رزی خدا سلام رسوند
رزی:😐
رزی نگاه ساعت کرد دید ۶ شده
ღ꧁ღ╭⊱ꕥ ☆══✿══☆ ꕥ⊱╮ღ꧂ღ
تیماممممممممم
پارت بعد دو زوج گوگولی بهم میرسنننننن
یکیش خودمم😉
بنظرتون اون یکی کیه؟
راهنمایی زن زندگیه😂💔
۱.۶k
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.