sano family
sano family
پارت ۱
ساعت ۱۲ صبح
شینیچیرو : مایکی یوکی بلند شین تن لشتونو جمع کنین
مایکی : فقط دو دقیقه دیگه
ات : تورو جان متورات بزار بخوابم
شینچیرو : نخیر م نمیشه حقتونه میخواستین نصف شب بلند نشین فیلم ترسناک ببینین
ات و مایکی : باشه
سر صبحونه
ات و مایکی : صبح بخیر اما
اما: صبح بخیر
*زدن شینیچیرو تو سرت
ات: چرا میزنی
شینیچیرو:امروز نوبت تو بود صبحونه درست کنی
ات: حالا این دفعه رو ببخشید
مایکی با ناله : لعنتی اما چرا تو صبحونه درست کردی امروز نوبت یوکی بود تو نیمرو درست میکنی من درویاکی مخوام
*تنه زدن مایکی به ات
مایکی: پاشو درویاکی درست کن
ات : باشه ولی ایزانا کو
اما : رفته با کاکوچو غارت
ات: این دفعه غارت چی
اما : هیچی با کاکوچو قرار گذاشتن هر کی بسته هارو زود برسونه قلمرو مال اونه
شینیچیرو: آه یاد بگیر شینیچیرو داره پول در میاره شما بیکارید
ات و مایکی همو بغل میکنن
ات و مایکی: ما تنبلیم مشکل چیه ببین داریم از زندگی لذت میبریم
ات : اما پاشو بریم پیش هینا سنجو
اما : باشه
مایکی : درویاکی؟
ات: تو کمدم هستش برو بردار
مایکی : کجا میرید
اما : خرید
مایکی: درویاکی یادت نره
ات : باشه میخریم
خرید کردیم اومدیم خونه و نهار شام خوردیم تا صبح شد
ساعت هفت صبح
ات: اع کیه بالا سرم گمشو بزار بخوابم الان تابستونه ها
مایکی: بلند شو من گشنمه درویاکی میخوام برام بپز دیر بیدار شی اما نیمرو میپزه من نیمرو نمیخوام
ات: برو بزار بخوابم
مایکی : وقتشه از اون قدرتم استفاده کنم
*بلند کردن ات و بردن ات به آشپز خونه
ات: آه باشه باشه
بلند میشه یه صبحونه مجلل میپزه و تعداد زیادی درویاکی
ساعت ۱۰
اما و شینیچیرو ایزانا: صبح بخیر
ایزانا : لعنتی اینا رو کی درست کرده
شینیچیرو: یوکی استعداد پنهان داشتی ما نمیدونستیم
*چشمک زدن یوکی
ات: چاکرتم ما اینیم دیگه
اما : مایکی کو
مایکی : صبح بخیر بیان بخورین دیگه سرد میشه ها
خانواده سانو میشینن و صبحونه رو میخورن
پایان
منتظر پارت بعد باشین
و راستی اسمتون هم یوکی هستش
پارت ۱
ساعت ۱۲ صبح
شینیچیرو : مایکی یوکی بلند شین تن لشتونو جمع کنین
مایکی : فقط دو دقیقه دیگه
ات : تورو جان متورات بزار بخوابم
شینچیرو : نخیر م نمیشه حقتونه میخواستین نصف شب بلند نشین فیلم ترسناک ببینین
ات و مایکی : باشه
سر صبحونه
ات و مایکی : صبح بخیر اما
اما: صبح بخیر
*زدن شینیچیرو تو سرت
ات: چرا میزنی
شینیچیرو:امروز نوبت تو بود صبحونه درست کنی
ات: حالا این دفعه رو ببخشید
مایکی با ناله : لعنتی اما چرا تو صبحونه درست کردی امروز نوبت یوکی بود تو نیمرو درست میکنی من درویاکی مخوام
*تنه زدن مایکی به ات
مایکی: پاشو درویاکی درست کن
ات : باشه ولی ایزانا کو
اما : رفته با کاکوچو غارت
ات: این دفعه غارت چی
اما : هیچی با کاکوچو قرار گذاشتن هر کی بسته هارو زود برسونه قلمرو مال اونه
شینیچیرو: آه یاد بگیر شینیچیرو داره پول در میاره شما بیکارید
ات و مایکی همو بغل میکنن
ات و مایکی: ما تنبلیم مشکل چیه ببین داریم از زندگی لذت میبریم
ات : اما پاشو بریم پیش هینا سنجو
اما : باشه
مایکی : درویاکی؟
ات: تو کمدم هستش برو بردار
مایکی : کجا میرید
اما : خرید
مایکی: درویاکی یادت نره
ات : باشه میخریم
خرید کردیم اومدیم خونه و نهار شام خوردیم تا صبح شد
ساعت هفت صبح
ات: اع کیه بالا سرم گمشو بزار بخوابم الان تابستونه ها
مایکی: بلند شو من گشنمه درویاکی میخوام برام بپز دیر بیدار شی اما نیمرو میپزه من نیمرو نمیخوام
ات: برو بزار بخوابم
مایکی : وقتشه از اون قدرتم استفاده کنم
*بلند کردن ات و بردن ات به آشپز خونه
ات: آه باشه باشه
بلند میشه یه صبحونه مجلل میپزه و تعداد زیادی درویاکی
ساعت ۱۰
اما و شینیچیرو ایزانا: صبح بخیر
ایزانا : لعنتی اینا رو کی درست کرده
شینیچیرو: یوکی استعداد پنهان داشتی ما نمیدونستیم
*چشمک زدن یوکی
ات: چاکرتم ما اینیم دیگه
اما : مایکی کو
مایکی : صبح بخیر بیان بخورین دیگه سرد میشه ها
خانواده سانو میشینن و صبحونه رو میخورن
پایان
منتظر پارت بعد باشین
و راستی اسمتون هم یوکی هستش
۳.۱k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.