تکپارتی
#تکپارتی
#بیتیاس
#یونگیشوگا
شوگا:داشتم تو سالن قدم میزدم...
دلشوره دارم نگرانم نگران کی؟؟؟
نگران کسی که ساعت ۳ و نیم هستش و هنوز نیومده خونه
نگران کسی که رفته پی عشق و حالش
نگران کسی که تمومه زندگیمه ولی الان قدری ازش عصبانیم که میتونم آدم بکشم
نه جوابمو میده نه چیزی
ادمامم فرستادم دنبالش ولی هنو زازش خبری نشده!!
کجاست الان؟
حالش خوبه؟
دختره سر به هوا کله شق
تورو پیدا کنم یه پدری ازت در بیارم نتونی تا یه ماه را بری دختر...
مگه من به این نگفته بودم نره جایی خطر داره واسش
اگه اگه اون جیم عوضی گرفته باشتش چی؟؟
نخ نه یونگی اون حالش خوبه فقد رفته با دوستاش بیرون مگه نه؟؟
تو همین فکرا بودم که صدای جیغی آمد
جیغ کی؟؟
صدای جیغ سانام دختره.... دارم برات ولی الان فقد حالت خوب باشه
رفتم تو حیاط
سانام:برا چی منو گرفتید اگه یونگی بفهمه منو چجوری آوردید جرتون میده(مستی)
یونگی:سانام
سانام:یونگیاااااااا(مستی)
یونگی:کجا بودی دختر
سانام:یونگیا من داشتم تو خیابون قدم میزدم که که جیم منو گرفتش و یه چیز تلخ و بد مزه داد بهم بعدشم منو ول کردش
یونگی:چی؟؟
سانام:یونگیااا نفسم...
(بی هوش شدش)
یونگی:زود باشید دکتر لی رو خبر کنید زود
یونگی: دخترمو گذاشتم رو تخت
نکنه کًافت بخواد کاری کنه
خودش میدونه دمار از روزگارش در میارم ولی الان فقد سلامتی سانام مهمه دختر کوچولوم
تو اتاق قدم میزدم از نگران که صدای در امد
لی:یونگی پسرم؟؟
یونگی:بیا تو بیا تو
لی:خب چیشده؟؟
یونگی:جیم چیزی بهش داده و خورده ولی نمیدونم چی حالش بد شد نفسش رفت
لی:پسر یعنی چی؟؟
باید ببریش بیمارستان
یونگی:لی خودت میدونی نمیتونم
لی,:اگه سلامتی سانام مهمه برات ببرش بیمارستان کوک کاری از من بر نمیاد
یونگی:باشه......
فلسبک*بیمارستان*:
:همراه بیمار مین سانام ؟
یونگی:منم
:دکتر هر کاری میتونست انجام داد و الان بیهوشه
یونگی:بله
:برید اتاقشون و صبر کنید تا پلیس بیاد باید بگید چیشده؟ و چه اتفاقی افتاده که این ماده سمی داخل بدن این خانوم رفته!!!
یونگی:اوم
یونگی:پیش دختر نازم بودم سانام خیلی نگرانش بودم
هیچ کس فکرشو نمیکرد من مین یونگی خطر ناک ترین آدم عاشق دختری بشه و اینجوری خرش بشه
منتطر بودم تا سانام بهشون بیاد و پلیس بیاد........
ادامه دارع.....
#بیتیاس
#یونگیشوگا
شوگا:داشتم تو سالن قدم میزدم...
دلشوره دارم نگرانم نگران کی؟؟؟
نگران کسی که ساعت ۳ و نیم هستش و هنوز نیومده خونه
نگران کسی که رفته پی عشق و حالش
نگران کسی که تمومه زندگیمه ولی الان قدری ازش عصبانیم که میتونم آدم بکشم
نه جوابمو میده نه چیزی
ادمامم فرستادم دنبالش ولی هنو زازش خبری نشده!!
کجاست الان؟
حالش خوبه؟
دختره سر به هوا کله شق
تورو پیدا کنم یه پدری ازت در بیارم نتونی تا یه ماه را بری دختر...
مگه من به این نگفته بودم نره جایی خطر داره واسش
اگه اگه اون جیم عوضی گرفته باشتش چی؟؟
نخ نه یونگی اون حالش خوبه فقد رفته با دوستاش بیرون مگه نه؟؟
تو همین فکرا بودم که صدای جیغی آمد
جیغ کی؟؟
صدای جیغ سانام دختره.... دارم برات ولی الان فقد حالت خوب باشه
رفتم تو حیاط
سانام:برا چی منو گرفتید اگه یونگی بفهمه منو چجوری آوردید جرتون میده(مستی)
یونگی:سانام
سانام:یونگیاااااااا(مستی)
یونگی:کجا بودی دختر
سانام:یونگیا من داشتم تو خیابون قدم میزدم که که جیم منو گرفتش و یه چیز تلخ و بد مزه داد بهم بعدشم منو ول کردش
یونگی:چی؟؟
سانام:یونگیااا نفسم...
(بی هوش شدش)
یونگی:زود باشید دکتر لی رو خبر کنید زود
یونگی: دخترمو گذاشتم رو تخت
نکنه کًافت بخواد کاری کنه
خودش میدونه دمار از روزگارش در میارم ولی الان فقد سلامتی سانام مهمه دختر کوچولوم
تو اتاق قدم میزدم از نگران که صدای در امد
لی:یونگی پسرم؟؟
یونگی:بیا تو بیا تو
لی:خب چیشده؟؟
یونگی:جیم چیزی بهش داده و خورده ولی نمیدونم چی حالش بد شد نفسش رفت
لی:پسر یعنی چی؟؟
باید ببریش بیمارستان
یونگی:لی خودت میدونی نمیتونم
لی,:اگه سلامتی سانام مهمه برات ببرش بیمارستان کوک کاری از من بر نمیاد
یونگی:باشه......
فلسبک*بیمارستان*:
:همراه بیمار مین سانام ؟
یونگی:منم
:دکتر هر کاری میتونست انجام داد و الان بیهوشه
یونگی:بله
:برید اتاقشون و صبر کنید تا پلیس بیاد باید بگید چیشده؟ و چه اتفاقی افتاده که این ماده سمی داخل بدن این خانوم رفته!!!
یونگی:اوم
یونگی:پیش دختر نازم بودم سانام خیلی نگرانش بودم
هیچ کس فکرشو نمیکرد من مین یونگی خطر ناک ترین آدم عاشق دختری بشه و اینجوری خرش بشه
منتطر بودم تا سانام بهشون بیاد و پلیس بیاد........
ادامه دارع.....
- ۹۶۴
- ۰۴ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط