باز عشق ما حم نیست

بازے عشق ما حڪم نیست
کـه تو امــر کنے و
بِبــُرے و ببازم
قمارِ زندگے مـن است و
من روے دلت
شـرط بستہ ام
دڸ ندهے جاڹ مے دهم
دیدگاه ها (۵۸)

ڪہنه فروش تو ڪوچمون داد میزد: "چراغ ڪہنه میخریم وسایل شڪسته ...

بی تو هم می شود زندگی کردقدم زد،چای خورد،فیلم دید،سفر رفت؛ ....

به فریاد نگٖاهم گــوش کـن گر بسته ام لب را که با چشم سخن گوی...

دلتنگیدردی ست نامرئیکه می تواند کوهی را دیوانه کند

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط