نه فروش تو وچمون

ڪہنه فروش تو ڪوچمون

داد میزد: "چراغ ڪہنه میخریم

وسایل شڪسته میخریم"

بـے اختیار داد ڪشیدم

ڪہنه فروش قلب شکستہ میخرے

با یه لبخند تلخ گفت:

اگه ارزش داشت ڪہ نمیشڪست

دیدگاه ها (۲)

بی تو هم می شود زندگی کردقدم زد،چای خورد،فیلم دید،سفر رفت؛ ....

هیچ کس با من نیستمانده ام تا به چه اندیشه کنم !مانده ام در ق...

بازے عشق ما حڪم نیستکـه تو امــر کنے وبِبــُرے و ببازمقمارِ ...

به فریاد نگٖاهم گــوش کـن گر بسته ام لب را که با چشم سخن گوی...

اولین سناریو یی هست که مینویسم امیدوارم بد نشده باشه

شب آرام کنار بارون.

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط