black girl
#black_girl
#part_4
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ویو ا.ت :
نوبت کلاس ما شد اول از همه رفتم
فکر کنم کل امتیاز هارو گرفتم
بعد از من دخترای دیگه رفتن
خوب اجرا کر.دن
داورا هم میتونستن کلاسو انتخاب ک.نن و هم تکی از هر کلاس
رفتم سرو.یس تا دستامو بشورم که لینا هم اومد
لینا : دخترر عالییی بودیییی
میدونی من بهت افتخار میکنم
ا.ت : خوبه
لینا : تو چی بهم افتخار میکنی؟
ا.ت : عااام خب چیزه
اره...اره منم بهت افتخار می ک.نم( لبخند مصنوعی )
پرید و بغ.لم کر.د
رفتیم بیرون که نیئون اومد جلومون
سوالی بهش نگاه کردم
نیئون : ا.ت میشه باهم حرف بز.نیم؟
ا.ت : اره حتما ، بگو
نگاهی به لینا انداخت
نیئون : منظورم خصوصی بود
ات : خب....
لینا : من میر.م ، مزاحمتون نمیشمم
وقتی داشت میر.فت بهم یه چشمک زدو با ذوق رفت
ا.ت : خب بگو میشنوم
نیئون : میخواستم بگم
من چند روزیه که بهت علاقه پیدا کردم
میشه باهم بیشتر آشنا بشیم؟
ا.ت : این یه چیز عادیه ، به این معنا نیست که من سریع قبول کنم
من ازت خوشم نم.یاد ، پس ت.و دستو پام نباش
میخواستم برم که
نیئون : پس میشه فقط دوستای هم باشیم؟
بدون هیچ جوابی رفتم پیش بچه ها
─━─━─• · · ·
#part_4
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
ویو ا.ت :
نوبت کلاس ما شد اول از همه رفتم
فکر کنم کل امتیاز هارو گرفتم
بعد از من دخترای دیگه رفتن
خوب اجرا کر.دن
داورا هم میتونستن کلاسو انتخاب ک.نن و هم تکی از هر کلاس
رفتم سرو.یس تا دستامو بشورم که لینا هم اومد
لینا : دخترر عالییی بودیییی
میدونی من بهت افتخار میکنم
ا.ت : خوبه
لینا : تو چی بهم افتخار میکنی؟
ا.ت : عااام خب چیزه
اره...اره منم بهت افتخار می ک.نم( لبخند مصنوعی )
پرید و بغ.لم کر.د
رفتیم بیرون که نیئون اومد جلومون
سوالی بهش نگاه کردم
نیئون : ا.ت میشه باهم حرف بز.نیم؟
ا.ت : اره حتما ، بگو
نگاهی به لینا انداخت
نیئون : منظورم خصوصی بود
ات : خب....
لینا : من میر.م ، مزاحمتون نمیشمم
وقتی داشت میر.فت بهم یه چشمک زدو با ذوق رفت
ا.ت : خب بگو میشنوم
نیئون : میخواستم بگم
من چند روزیه که بهت علاقه پیدا کردم
میشه باهم بیشتر آشنا بشیم؟
ا.ت : این یه چیز عادیه ، به این معنا نیست که من سریع قبول کنم
من ازت خوشم نم.یاد ، پس ت.و دستو پام نباش
میخواستم برم که
نیئون : پس میشه فقط دوستای هم باشیم؟
بدون هیچ جوابی رفتم پیش بچه ها
─━─━─• · · ·
۳.۲k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.