Monster in the forest
Monster in the forest
فصل 3 پارت 5
جونگ کوک: اون به من نگفت که چه بلایی سرش آورده..
یونگی: فکر نکنم جیهوپ جایی از جنگل باشه..
ا.ت: بنظرم باید اون جیهوپ قلابی رو از بین ببریم... اونوقت جیهوپ واقعی پیدا میشه..
جونگ کوک: باید یه بلایی سر من بیاد..
همگی:*رو به جونگ کوک میکنن*
تهیونگ: دیوونه شدی؟؟
جونگ کوک: اون الان توی وجود منه..
نامجون:*سرشو تکون میده* نه...نه حتما یه راه دیگه هست..
جونگ کوک: هیچ راهی نیست...به هر حال هر کاری که بکنیم من نمیمیرم...باید آسیب ببینم..
یونگی: امکان نداره...اینجوری اذیت میشی
جونگ کوک: هر چقدر هم که اذیت بشم...باید دوباره هممون تبدیل به انسان بشیم*به جیمین نگاه میکنه* اینجوری...شاید بتونیم جیمین هیونگ هم برگردونیم..
ا.ت: من راضی به اینکار نیستم!
جونگ کوک: اگه هیچکدومتون کاری نمیکنین... خودم انجامش میدم*دستشو میاره بالا و روی قلبش میزاره*
ا.ت:*با سرعت نور خودشو بهش میرسونه و دستشو میگیره* نههه!!! نباید اینکارو کنی! من تحمل دیدنش رو ندارم..
جونگ کوک:*لبخند تلخ* میخوای مثل اوندفعه... چشماتو بگیرم؟
ا.ت:*گریه* نه...نکن!! نمیزارم به خودت آسیب بزنی! خواهش میکنممم!!
جونگ کوک:*بهش خیره میشه*
یونگی:*از پشت چشماش رو میگیره*
همگی:*نگاهشونو ازش میگیرن*
جونگ کوک:..................
(...............)
ا.ت: نهههه... اینجوری فایده نداره!!!
یونگی: ا.ت آروم باش... جونگ کوک میدونه داشته چیکار میکرده...یکم صبر کن..
ا.ت: هق..هق... جونگ کوک دوباره بیدار میشه آره؟؟
یونگی: اوهوم...گفتش نمیمیره...حتما بلند میشه..
_ اوخی کوچولو... قلبت بخاطر خرگوش کوچولوت و اوپات درد گرفته نه؟
جین:*داد* تو کدوم گوری؟!؟!
_ درسته...من جیهوپ نیستم..*خنده* من جیهیون ام..
تهیونگ:*داد* اسمت هم مثل خودت زشته!!
_ تو که چهره ی منو ندیدی...من میتونم جای هر کسی باشم و کنترل اون خرگوش کوچولوی بدبختتون رو بگیرم
ا.ت: از هر جایی که داری زر میزنی بیا بیرون!!
_ من اینجام!
تهیونگ:*داد* از جیمین هیونگ فاصله بگیر!!!
جیهیون: اوه ببخشید..*از روش رد میشه*
نامجون:*داد*با چه جرعتی همچین غلطی میکنی؟!؟!
جیهیون: هه...با همین جرعتی که میبینی
جیهیون:*سمت جونگ کوک میره* خب... حالا که کار انجام شد...فکر نکنم نیازی به این خرگوش احمق داشته باشم..
ا.ت:*گریه*نههه!!! توروخدا کاریش نداشته باش..
جیهیون:*به ا.ت نگاه میکنه* هوم...التماس کرنت رو دوست دارم...حاضری عواقبش رو بپذیری؟
ا.ت: آرهههه...فقط کاریش نداشته باش..
جیهیون:*یه سیلی بهش میزنه*
ا.ت:*پرت میشه روی زمین*
یونگی:*جلوش وایمیسه* اگه دیدم دستت بهش خورد...از مچ قطعش میکنم!!
جیهیون:*پوزخند* خودش گفت که عواقبش رو میپذیره...مگه نه خانم کوچولو؟*رو به ا.ت میکنه*
ا.ت:...............
دیگه تصمیم گرفتم از قوانین ویسگون پیروی کنم دیگه براتوت تومار نمیزارم😐😂🔪
فصل 3 پارت 5
جونگ کوک: اون به من نگفت که چه بلایی سرش آورده..
یونگی: فکر نکنم جیهوپ جایی از جنگل باشه..
ا.ت: بنظرم باید اون جیهوپ قلابی رو از بین ببریم... اونوقت جیهوپ واقعی پیدا میشه..
جونگ کوک: باید یه بلایی سر من بیاد..
همگی:*رو به جونگ کوک میکنن*
تهیونگ: دیوونه شدی؟؟
جونگ کوک: اون الان توی وجود منه..
نامجون:*سرشو تکون میده* نه...نه حتما یه راه دیگه هست..
جونگ کوک: هیچ راهی نیست...به هر حال هر کاری که بکنیم من نمیمیرم...باید آسیب ببینم..
یونگی: امکان نداره...اینجوری اذیت میشی
جونگ کوک: هر چقدر هم که اذیت بشم...باید دوباره هممون تبدیل به انسان بشیم*به جیمین نگاه میکنه* اینجوری...شاید بتونیم جیمین هیونگ هم برگردونیم..
ا.ت: من راضی به اینکار نیستم!
جونگ کوک: اگه هیچکدومتون کاری نمیکنین... خودم انجامش میدم*دستشو میاره بالا و روی قلبش میزاره*
ا.ت:*با سرعت نور خودشو بهش میرسونه و دستشو میگیره* نههه!!! نباید اینکارو کنی! من تحمل دیدنش رو ندارم..
جونگ کوک:*لبخند تلخ* میخوای مثل اوندفعه... چشماتو بگیرم؟
ا.ت:*گریه* نه...نکن!! نمیزارم به خودت آسیب بزنی! خواهش میکنممم!!
جونگ کوک:*بهش خیره میشه*
یونگی:*از پشت چشماش رو میگیره*
همگی:*نگاهشونو ازش میگیرن*
جونگ کوک:..................
(...............)
ا.ت: نهههه... اینجوری فایده نداره!!!
یونگی: ا.ت آروم باش... جونگ کوک میدونه داشته چیکار میکرده...یکم صبر کن..
ا.ت: هق..هق... جونگ کوک دوباره بیدار میشه آره؟؟
یونگی: اوهوم...گفتش نمیمیره...حتما بلند میشه..
_ اوخی کوچولو... قلبت بخاطر خرگوش کوچولوت و اوپات درد گرفته نه؟
جین:*داد* تو کدوم گوری؟!؟!
_ درسته...من جیهوپ نیستم..*خنده* من جیهیون ام..
تهیونگ:*داد* اسمت هم مثل خودت زشته!!
_ تو که چهره ی منو ندیدی...من میتونم جای هر کسی باشم و کنترل اون خرگوش کوچولوی بدبختتون رو بگیرم
ا.ت: از هر جایی که داری زر میزنی بیا بیرون!!
_ من اینجام!
تهیونگ:*داد* از جیمین هیونگ فاصله بگیر!!!
جیهیون: اوه ببخشید..*از روش رد میشه*
نامجون:*داد*با چه جرعتی همچین غلطی میکنی؟!؟!
جیهیون: هه...با همین جرعتی که میبینی
جیهیون:*سمت جونگ کوک میره* خب... حالا که کار انجام شد...فکر نکنم نیازی به این خرگوش احمق داشته باشم..
ا.ت:*گریه*نههه!!! توروخدا کاریش نداشته باش..
جیهیون:*به ا.ت نگاه میکنه* هوم...التماس کرنت رو دوست دارم...حاضری عواقبش رو بپذیری؟
ا.ت: آرهههه...فقط کاریش نداشته باش..
جیهیون:*یه سیلی بهش میزنه*
ا.ت:*پرت میشه روی زمین*
یونگی:*جلوش وایمیسه* اگه دیدم دستت بهش خورد...از مچ قطعش میکنم!!
جیهیون:*پوزخند* خودش گفت که عواقبش رو میپذیره...مگه نه خانم کوچولو؟*رو به ا.ت میکنه*
ا.ت:...............
دیگه تصمیم گرفتم از قوانین ویسگون پیروی کنم دیگه براتوت تومار نمیزارم😐😂🔪
۲۲.۰k
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.