باز در چهره

باز در چهرهٔ
خاموش خیال
خنده زد چشم گناه آموزت
باز من ماندم و
در غربت دل
حسرت بوسهٔ هستی سوزت
دیدگاه ها (۱)

مانند یک قایق مرا با موج خود می بُرد عشقاما گمانم...

عطر موهایت قرار از شهر می گیرد بگودل ربودن را کدام عطار یادت...

باد ࡎبا گذر ڪرد یاد تو آورد و دل بوي نامت گرفت چون گل شب‌بو...

مانده حسرت بر دلم، در زیر باران، باز همدست تو در دست من، در ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط